۱۳۹۳-۵-۱۸، ۰۳:۰۴ عصر
مشکلی که ما در کشور در ارتباط با محیط زیست شهری داریم (که البته در سایر زمینهها مانند اقتصاد، فرهنگ، صنعت، معماری، میراث فرهنگی و.. وجود دارد) این است که بیشتر کارشناسان و اساتید و متخصصان ما از یک سیاست زدگی و پوپولیستی در مورد محیط زیست و مخالفت یکسره با هر آنچه یک درخت را در خطر قرار می دهد رنج می برند.
اغلب این دوستان بارها به کشورهای اروپا، آمریکای شمالی و ژاپن و چین برای بازدید علمی یا ارزیابی طرح های محیط زیستی آنها در ارتباط با فضای شهری سفر کردند ولی هرگز نتوانستند متوجه بشوند که تمام این کشورها، اصولاً سبز هستند به این معنی که تمام طرح های آن ها از گسترش شهرها، بزرگراه، فرودگاه، کارخانه، جاده، بندر و... مستلزم به از بین بردن ظاهری صدها هزار درخت و هزاران هکتار جنگل و مزرعه بوده است، پس آیا در این کشورها که قوانین شدید حفاظت از محیط زیست و درخت دارند پس نباید هیچ درختی بریده بشه و یا نه آنها با یک سبک و سنگین کردن در عین اینکه از فضای سبز خود محافظت می کنند، اجازه توسعه انسانی و سایر فعالیت های انسانی که لازمه پیشرفت شهر و کشورشان هم هست فراهم میکنند؟
نمونه آن اینکه در همین تهران چندین سال پروژه ادامه کمربندی تهران به سوی شمال و یا ادامه بزرگراه همت به طرف شرق به خاطره چند صد درخت معطل مانده بود و یا شهرداری حالا مجبور شده به دلیل حفظ چند هزار درخت در ناحیه چیتگر با هزینه نجومی ادامه بزرگراه حکیم را به صورت تونل احداث کند! فقط تصور کنید با هزینه این تونل می شد چند صد هزار درخت در ارتفاعات منطقه ۲۲ کاشت و یا با قطع یا انتقال چند درخت در وسط یک بزرگراه می توانستیم از ترافیک به وجود آماده در آن منطقه جلوگیری و با کاهش مصرف سوخت و آلودگی معادل چندین هزار درخت در آلودگی آن منطقه صرفه جوی کنیم، ولی چه کنیم که تا یک درخت برای یک پروژه شهری قطع می شود، افکار سیاست زده و افراد شناخته شده فرهنگی و هنری ناگهان به صورت آوار ٔبر مسئولین شهرداری یا شهری خراب میشوند که چرا شما قاتل درخت ها هستید؟!
همین جا یادی کنیم از جریان ساخت ایستگاه متروی ولی عصر که همه حتی هنرمندان و روشنفکران ما که اتفاقا سفرهای بسیاری به خارج هم داشتهاند به آن تحت عنوان حمایت از تئاتر شهر اعتراض داشتند، ولی جالب است که در تمام شهرهای توریستی و پیشرفته دنیا خطوط و آیستگاههای مترو در نزدیکترین مکان ممکن به بناهای تاریخی قرار گرفته، اونهایی که رفتند میدانند که متروی پاریس از تقریبا چند متری کاخ -موزه لوور پاریس میگذره و یا ایستگاه اصلی متروی رم فاصله یی برابر با عرض یک خیابان از بنای چند هزار ساله کولزیم رم داره و خطوط متری پکن از دور تا دور شهر ممنوع و تاریخی پکن میگذره و حتی خطوط از زیر دیوار بزرگ تاریخی شهر شیان چین میگذره, اینجاست که متوجه میشویم چرا هنوز فرهنگ و وسایل مدرن در کشور ما بومی نشده، حتی افراد شاخص ما نیز حاضر به اینگونه قیاسها نیستند و همه می گویند چون در ایران است حتما اشتباه است!
نمونه دیگر، باید بسیاری از مشکلات امروز تهران را در متوقف شدن طرح مرکز اداری و تجاری تهران در تپههای عباس آباد تهران تحت عنوان گسترش فضای سبز جستجو کرد، چون بر اساس طرح جامع تهران در سال ۱۳۵۰ تمام شبکههای بزرگراهی و مترو تهران و مرکز اداری و تجاری تهران طوری طراحی شده بود که این تپهها مرکز اداری و تجاری تهران باشه که در تمام شهرهای پیشرفته دنیا چنین مرکزی وجود داره ولی در تهران عقیم ماند، بله فضای سبز یا فرهنگی مهم است ولی میتوان از ۱۰۰ها هزار هکتار فضای خالی در کوه های شمال و اطراف تهران برای فضای سبز استفاده کرد ولی از این زمینها نمی توان برای ساخت مرکز اداری استفاده کرد.
فقط یک نمونه قرار بود ۵۰ ساختمان ستادی وزارت نفت و شرکتهای تابعه در این تپهها در یک ساختمان مجتمع شود، ولی نشد و ببینید چه هزینه سنگینی از تهیه ترافیک، پرسنل، آلودگی و... ٔبر شهر وارد شد، همه وزارت خانهها به همین شکل، تا کی باید هزینه این همه سلیقههای شخصی و عدم ٔبر خورد علمی با مقولههای کاملا کارشناسی بدهیم!.. البته دشت های منطقه ۲۲ حالا می توانست جایگزین این مرکز اداری و تجاری باشد و کّل تهران بزرگ را از هشتگرد تا دماوند پوشش دهد که آن را هم با حرص ساختن آپارتمان و بساز و بفروش از بین بردیم، یعنی تنها ذخیره استراتژیک زمین تهران را فدای پول کردیم!
کاش همه کارشناسان با دید تعمق و تفکر به شهرهای پیشرفته دنیا سفر می کردند و می دیدند که اصولاً در تمام این شهرها در کنار ایستگاه های مترو ساختمان های ۷۰ تا ۱۰۰ طبقه ساخته می شود و این ساختمان ها مستقیماً به آیستگاه مترو وصل هستند، بنا به طرح جامع ۱۳۵۰ تهران که تاکنون همان طرح اساس مترو سازی، و بزرگراه سازی تهران بوده، ایستگأه همت، حقانی، مصلا و بهشتی برای همین منظور در وسط آن تپههای خالی ساخته شده بود، تا همه وزارتخانهها و شرکت های بزرگ با صدها ساختمان از سطح شهر جمع شود و به این تپه ها منتقل و شهر سازماندهی و ساماندهی شود، ولی با شعار و ضدیت با هر آنچه قبل از انقلاب بود، این طرح هم طاغوتی عنوان شد و عقیم، حالا این ایستگاه ها عملاً سرمایه از بین رفته است.
مثلأ برای بسیاری این سوال مطرح است که چرا ایستگاه همت وسط بیابان ساخته شده است؟! نتیجه عقیم شدن این طرح این شد که تمام مناطق همجوار این تپهها یعنی میرداماد، شریعتی، عباس اباد، ونک، آفریقا و،،،، از فرط تجاری و اداری شدن قیمت های آن به تور نجومی افزایش یافته که این افزایش در تمام شهر منتشر شده!
به هر حال هر چند مثلا ۳۰ یا ۴۰ سال پیش برخورد با همه چیز حالتی غیر علمی و احساسی داشت جای تعجب نداشت، ولی حالا با جامعه یی که ۳ میلیون دانشجو و صدها هزار متخصص و کارشناس در زمینههای متفاوت دارد، همچنان برخوردهای احساسی، بخشی و غیر کارشناسی جای افسوس بسیار دارد و بسیاری از مشکلات ما در زمینههای مختلف همین ٔبر خورد بخشی و موردی میباشد که برای پیشرفت و توسعه وطن هیچ امتیازی متاسفانه محسوب نمیشود.
اغلب این دوستان بارها به کشورهای اروپا، آمریکای شمالی و ژاپن و چین برای بازدید علمی یا ارزیابی طرح های محیط زیستی آنها در ارتباط با فضای شهری سفر کردند ولی هرگز نتوانستند متوجه بشوند که تمام این کشورها، اصولاً سبز هستند به این معنی که تمام طرح های آن ها از گسترش شهرها، بزرگراه، فرودگاه، کارخانه، جاده، بندر و... مستلزم به از بین بردن ظاهری صدها هزار درخت و هزاران هکتار جنگل و مزرعه بوده است، پس آیا در این کشورها که قوانین شدید حفاظت از محیط زیست و درخت دارند پس نباید هیچ درختی بریده بشه و یا نه آنها با یک سبک و سنگین کردن در عین اینکه از فضای سبز خود محافظت می کنند، اجازه توسعه انسانی و سایر فعالیت های انسانی که لازمه پیشرفت شهر و کشورشان هم هست فراهم میکنند؟
نمونه آن اینکه در همین تهران چندین سال پروژه ادامه کمربندی تهران به سوی شمال و یا ادامه بزرگراه همت به طرف شرق به خاطره چند صد درخت معطل مانده بود و یا شهرداری حالا مجبور شده به دلیل حفظ چند هزار درخت در ناحیه چیتگر با هزینه نجومی ادامه بزرگراه حکیم را به صورت تونل احداث کند! فقط تصور کنید با هزینه این تونل می شد چند صد هزار درخت در ارتفاعات منطقه ۲۲ کاشت و یا با قطع یا انتقال چند درخت در وسط یک بزرگراه می توانستیم از ترافیک به وجود آماده در آن منطقه جلوگیری و با کاهش مصرف سوخت و آلودگی معادل چندین هزار درخت در آلودگی آن منطقه صرفه جوی کنیم، ولی چه کنیم که تا یک درخت برای یک پروژه شهری قطع می شود، افکار سیاست زده و افراد شناخته شده فرهنگی و هنری ناگهان به صورت آوار ٔبر مسئولین شهرداری یا شهری خراب میشوند که چرا شما قاتل درخت ها هستید؟!
همین جا یادی کنیم از جریان ساخت ایستگاه متروی ولی عصر که همه حتی هنرمندان و روشنفکران ما که اتفاقا سفرهای بسیاری به خارج هم داشتهاند به آن تحت عنوان حمایت از تئاتر شهر اعتراض داشتند، ولی جالب است که در تمام شهرهای توریستی و پیشرفته دنیا خطوط و آیستگاههای مترو در نزدیکترین مکان ممکن به بناهای تاریخی قرار گرفته، اونهایی که رفتند میدانند که متروی پاریس از تقریبا چند متری کاخ -موزه لوور پاریس میگذره و یا ایستگاه اصلی متروی رم فاصله یی برابر با عرض یک خیابان از بنای چند هزار ساله کولزیم رم داره و خطوط متری پکن از دور تا دور شهر ممنوع و تاریخی پکن میگذره و حتی خطوط از زیر دیوار بزرگ تاریخی شهر شیان چین میگذره, اینجاست که متوجه میشویم چرا هنوز فرهنگ و وسایل مدرن در کشور ما بومی نشده، حتی افراد شاخص ما نیز حاضر به اینگونه قیاسها نیستند و همه می گویند چون در ایران است حتما اشتباه است!
نمونه دیگر، باید بسیاری از مشکلات امروز تهران را در متوقف شدن طرح مرکز اداری و تجاری تهران در تپههای عباس آباد تهران تحت عنوان گسترش فضای سبز جستجو کرد، چون بر اساس طرح جامع تهران در سال ۱۳۵۰ تمام شبکههای بزرگراهی و مترو تهران و مرکز اداری و تجاری تهران طوری طراحی شده بود که این تپهها مرکز اداری و تجاری تهران باشه که در تمام شهرهای پیشرفته دنیا چنین مرکزی وجود داره ولی در تهران عقیم ماند، بله فضای سبز یا فرهنگی مهم است ولی میتوان از ۱۰۰ها هزار هکتار فضای خالی در کوه های شمال و اطراف تهران برای فضای سبز استفاده کرد ولی از این زمینها نمی توان برای ساخت مرکز اداری استفاده کرد.
فقط یک نمونه قرار بود ۵۰ ساختمان ستادی وزارت نفت و شرکتهای تابعه در این تپهها در یک ساختمان مجتمع شود، ولی نشد و ببینید چه هزینه سنگینی از تهیه ترافیک، پرسنل، آلودگی و... ٔبر شهر وارد شد، همه وزارت خانهها به همین شکل، تا کی باید هزینه این همه سلیقههای شخصی و عدم ٔبر خورد علمی با مقولههای کاملا کارشناسی بدهیم!.. البته دشت های منطقه ۲۲ حالا می توانست جایگزین این مرکز اداری و تجاری باشد و کّل تهران بزرگ را از هشتگرد تا دماوند پوشش دهد که آن را هم با حرص ساختن آپارتمان و بساز و بفروش از بین بردیم، یعنی تنها ذخیره استراتژیک زمین تهران را فدای پول کردیم!
کاش همه کارشناسان با دید تعمق و تفکر به شهرهای پیشرفته دنیا سفر می کردند و می دیدند که اصولاً در تمام این شهرها در کنار ایستگاه های مترو ساختمان های ۷۰ تا ۱۰۰ طبقه ساخته می شود و این ساختمان ها مستقیماً به آیستگاه مترو وصل هستند، بنا به طرح جامع ۱۳۵۰ تهران که تاکنون همان طرح اساس مترو سازی، و بزرگراه سازی تهران بوده، ایستگأه همت، حقانی، مصلا و بهشتی برای همین منظور در وسط آن تپههای خالی ساخته شده بود، تا همه وزارتخانهها و شرکت های بزرگ با صدها ساختمان از سطح شهر جمع شود و به این تپه ها منتقل و شهر سازماندهی و ساماندهی شود، ولی با شعار و ضدیت با هر آنچه قبل از انقلاب بود، این طرح هم طاغوتی عنوان شد و عقیم، حالا این ایستگاه ها عملاً سرمایه از بین رفته است.
مثلأ برای بسیاری این سوال مطرح است که چرا ایستگاه همت وسط بیابان ساخته شده است؟! نتیجه عقیم شدن این طرح این شد که تمام مناطق همجوار این تپهها یعنی میرداماد، شریعتی، عباس اباد، ونک، آفریقا و،،،، از فرط تجاری و اداری شدن قیمت های آن به تور نجومی افزایش یافته که این افزایش در تمام شهر منتشر شده!
به هر حال هر چند مثلا ۳۰ یا ۴۰ سال پیش برخورد با همه چیز حالتی غیر علمی و احساسی داشت جای تعجب نداشت، ولی حالا با جامعه یی که ۳ میلیون دانشجو و صدها هزار متخصص و کارشناس در زمینههای متفاوت دارد، همچنان برخوردهای احساسی، بخشی و غیر کارشناسی جای افسوس بسیار دارد و بسیاری از مشکلات ما در زمینههای مختلف همین ٔبر خورد بخشی و موردی میباشد که برای پیشرفت و توسعه وطن هیچ امتیازی متاسفانه محسوب نمیشود.