امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تصورات آنا فورمیک توسط Felice Varini (قسمت دوم)
#2
[color=#]یک شعر جالب عمرانی ! ( کسی شعر معماری نداره؟)[/color]

[font=Tahoma] یاد دارم که شبی در دل دال *** بین فولاد و بتن گشت جدال [/font]
[font=Tahoma] هر دو از خستگی و کار زیاد *** بر فلک برده دو صد ناله و داد [/font]
[font=Tahoma] بتنش گفت به صد خشم و خروش *** ای تو زنازکی همچون دم موش [/font]
[font=Tahoma] با چنین هیکل نازک که تراست *** طاقت و تاب فشاریت کجاست [/font]
[font=Tahoma] جمله نیروی فشاری به من است *** زان مرا مانده و افسرده تن است [/font]
[font=Tahoma] گفت فولاد که ای یار عزیز *** این چنین سخت تو با من مستیز [/font]
[font=Tahoma] من و تو راحت و آسوده بدیم *** هریکی در طرفی توده بدیم [/font]
[font=Tahoma] روزی آمد بر ما صاحب کار *** با من و با تو چنین کرد قرار [/font]
[font=Tahoma] که بیاییم و به هم در سازیم *** کار او زود به راه اندازیم [/font]
[font=Tahoma] او به ما وعده خوبی‎ها داد *** وعده لطف و نکویی‎ها داد [/font]
[font=Tahoma] گفت جای تو به بالا سازم *** بهرت از چوب متکا سازم [/font]
[font=Tahoma] گرچه اول بنهاد او دو سه بند *** لیک برداشت پس از روزی چند [/font]
[font=Tahoma] زان سپس ما بفتادیم به کار *** من فتادم به کشش تو به فشار [/font]
[font=Tahoma] بین کنون از چه در این حال شدیم *** راست بشنو زمن، اغفال شدیم [/font]

این شعر در سال ۱۳۲۲ به‎وسیله مهندس اصغر جاویدان سروده شده است

آخرین ارسال های من :
پاسخ


پیام‌های داخل این موضوع
یک شعر جالب عمرانی ! ( کسی شعر معماری نداره؟) - توسط rahnamayan - ۱۳۹۱-۱۰-۲۷، ۱۲:۳۱ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: