امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 2.92
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بیا**خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر...
#11
آری مهندس ما بسیار مشتاقیم
آخرین ارسال های من :

خدایا:
مرا ببخش ،  
به خاطر تمام درهایی که کوبیدم  
و خانه تو نبود....!!!!
63
پاسخ
 سپاس شده توسط .Utopia ، Sadeghpour ، JAVAD4050 ، ایلیا ، neda_tgv
#12
ادامه خاطره قبلی.......

ای بابا تابستان و کار3

شهریور بود و در یک شرکت آبلیمو و خیارشور و ترشی و .. درست میکرد مسئول کنترل کیفیت بودم

نتایج اومد و بازم مثل مرحله اول از یکی از دوستان نتایج را گرفتم

اومده در ذ گشتم دیدم اسمم نیستو خیلی ناراحت شدم و بعدش در حروف دال گشتم اسمم بود 113

قبول شدم اونم تبریز مهندسی عمران ستاره دار(این ستاره اون ستاره نیستااا)

انتخاب ششمم بود 5 تای اولی را قبول نشدم و جالب این بود که اگه این را قبول نمیشدم باید میرفتم کاردانی شیراز 3

جالب تر مسئله اینه که آخرین رتبه قبولی در سهمیه من 12 بود و منم 12 بودم و جالبتتترش اینه که معدل کتبی ام که 16.75 بود در قبولی ام تاثیر داشت.113

امیدوارم خوشتون اومده باشه

همیشه دوست داشتم این خاطره جالب را در جایی درج کنم که این مکان جای خوبیه چون دوستان خوبی در کنارم هستند.

سپاس از اینکه وقت با ارزشتون را برای خواندن خاطره ام گذاشتید.
آخرین ارسال های من :

پاسخ
 سپاس شده توسط FaTyJo0oN ، .Utopia ، Sadeghpour ، sanaz.f ، abcdefghijklm ، JAVAD4050 ، farza ، Shahrsaz67 ، ایلیا ، 0RKIDEH ، shokri ، قاصدک ، Ƒanos ، farnoosh joon ، maryam taban
#13
سلام
خاطره که زیاده
ولی از یکی شروع میکنم، از بی مزه هاش
یه طرح بود ، واسه یه خیابون (بماند کجا بود!) سرکلاس روش بحث شد، بعدش من گفتم استاد هرکی این طرحو داده عجب ادم بی سوادی بوده ها، چه طرح بیخودی داده!
استادم گفت این طرح رو من دادم!!!!
هیشی دیگه، این حرف همان و افتادن ما در اون درس همان....
آخرین ارسال های من :

اگر انسان ها بدانند بودنشان باهم چقدر محدود است، محبتشان به هم نامحدود می شود. امام علی (ع)  
   
iiiliia@yahoo.com
پاسخ
 سپاس شده توسط .Utopia ، FaTyJo0oN ، farza ، Shahrsaz67 ، alireza ، JAVAD4050 ، 0RKIDEH ، shokri ، امیررضا ، Ƒanos ، rezvan87 ، Brightness ، mina91
#14
[quote='محمد مهربون' pid='24206' dateline='1334503492']
سلام
خاطره که زیاده
ولی از یکی شروع میکنم، از بی مزه هاش
یه طرح بود ، واسه یه خیابون (بماند کجا بود!) سرکلاس روش بحث شد، بعدش من گفتم استاد هرکی این طرحو داده عجب ادم بی سوادی بوده ها، چه طرح بیخودی داده!
استادم گفت این طرح رو من دادم!!!!
هیشی دیگه، این حرف همان و افتادن ما در اون درس همان....
[/quote]
2178آخییییی
[quote='AliReza' pid='24180' dateline='1334487473']
ادامه خاطره قبلی.......

ای بابا تابستان و کار3

شهریور بود و در یک شرکت آبلیمو و خیارشور و ترشی و .. درست میکرد مسئول کنترل کیفیت بودم

نتایج اومد و بازم مثل مرحله اول از یکی از دوستان نتایج را گرفتم

اومده در ذ گشتم دیدم اسمم نیستو خیلی ناراحت شدم و بعدش در حروف دال گشتم اسمم بود 113

قبول شدم اونم تبریز مهندسی عمران ستاره دار(این ستاره اون ستاره نیستااا)
.
.
.
مهندس شما هم endeshi بابا113یه چی بخواد بشه میشه دیگه بی برو برگشت..
آخرین ارسال های من :

خوشا به حال آن کس که در نامه عملش در زیر هر گناه یک استغفار ثبت شده باشد.مولا علی(ع)
احیانا امری بود ایمیل بهتر از پیام :)
پاسخ
 سپاس شده توسط JAVAD4050 ، FaTyJo0oN ، ایلیا ، .Utopia ، 0RKIDEH
#15
من یه درسی به اسم مبارک ترافیک اونم مبانیشو!! افتادم.نخند آقا بگو خوب;) حالا دانشگاه هم تعطیل شده تقریبا ما موندیم دنبال استاد.استاد هم از اون استادای گل که فقط نمره ی تو برگه رو میدن حالا یکم هم روش ولی قبولت نمیکنن.خلاصه دفترشم رفتیم نبود تصمیم گرفتم زنگ بزنم بهش.تماس و صحبت ها رو مثل فیلنامه میکنم براتونD:
من:الو سلام استاد خوبید و ...؟
استاد:سلام مرسی ممنون و ... شما؟
من:استاد فلانی هستم کلاس مبانی ترافیک.
استاد:بله بفرمایید امرتون؟
من:استاد من نمرمو دیدم راستش میخواستم یه تجدید نظری کنین ببینین راه داره یجوری حالا با پروژه ای چیزی من اینو قبول شم چون دیگه تا سال بعدی ارایه نمیشه!!
استاد:فامیلیتون چی بود؟
من:فلانی3
استاد:بله اجازه بدید برگتونم همینجاست
من:بله مرسی
استاد:آره فلانی دیگه آره؟
من:بله بله.استاد نمرمو شما دادید ۹.۵.میشه ۱۰ بدید لااقل؟
استاد:بله شما نمره اصلیتون ۷ شده شما تا فردا فرصت اعتراض دارید.برید اعتراض رو بزنید من نمره واقعیتون بهتون بدم!
من:استاد نمره ی واقعی یعنی همون ۷ ؟؟؟!7
استاد:آره دیگه!31
من:نه نه استاد خیلی خیلی ممنون همون نمره ای که دادین عالیه مرسی دیگه اعتراض لازم نیست و ایناD:213
آره دیگه خلاصه مارو انداخت و ما مجبور شدیم سال بعد دوباره این درس رو برداریم که باز هم افتادیم اوونم جریانی داره که با مکافاتی قبول شدم که اگه نمیشدم یه سال اضافه باید دانشگاه میموندم ...(تو پرانتز بگم من فقط این درس و با انقلاب رو افتادم و دیگه هیچ نگید خنگ بوده طرف683)

پاسخ
 سپاس شده توسط .Utopia ، FaTyJo0oN ، JAVAD4050 ، ایلیا ، sepideh ، 0RKIDEH ، farza ، shokri ، قاصدک ، Ƒanos ، rezvan87 ، mina91
#16


open book !!!!
ااااا منم یا یه خاطره ای افتادم !4 من یه بار در عمرم امتحان open book دادم ! اون یه بار هم واقعا خاطره انگیز شدش102
حالا درس 3 واحدیه و اسم استاده بمونه که نمــــــــــــیشه گفت !1616
ولی بلایی سرم اومد که الان هم یکی از نصیحتام به دانشجویان جدید الوروووود ! اینه که از این امتحانا ندن78
قضیه این بودش با 8 نوع کتاب و جزوه و خلاصه رفتیم نشستیم سرجلسه . برگه ها رو که پخش کردن ....ما هم شنگول و شاد شروع کردیم بسته کتابا رو واکردن که یه دفعه ای :
مراقبه گفتش : آهای چـــــــــــــــی کار میکنید ؟!
گفتیم : والا اوپن بوکه !!4
گفتش : بذار ببینم ! خلاصه اومد بالای برگه سوالا رو دید زد ولی چشم تون روز بد نبینه 20 استاد گرامی نه بالای برگه و نه بالای پاکت سوالا حرفی از open book و ماشین حساب نزده بووود! بـــــــــــــــلــــــــــه امتحانه که 120 دقیقه بود حدود نیم ساعت ما همو نیگاه کردیم و مراقبای عزیز هم ما رو نیگاه کردن تا بلاخره استاد محترممون گوشیشو جواب داد و تایید کرد.4 آخرشم از یه کلاس 30 نفری فقط 6 نفر سوالای پشت برگه رو رسیدن جواب دادن! و نمره ای درخشان گرفتیم !16


نتیجه آموزششی: آهای استادان و عزیزانی که استاد میشوید ! روی پاکت سوالا یا برگه سوالا رو خالی نذاریدها !1
آخرین ارسال های من :

اگر یقین دارید روزی پروانه خواهید شد ......... بگذارید دنیا هر چه می خواهد پیله کند2gwb921






پاسخ
 سپاس شده توسط FaTyJo0oN ، JAVAD4050 ، Shahrsaz67 ، ایلیا ، 0RKIDEH ، farza ، قاصدک ، Ƒanos ، mina91
#17
(۱۳۹۱-۱-۲۷، ۱۰:۴۳ عصر)Mahbobe-G نوشته است:

open book !!!!
ااااا منم یا یه خاطره ای افتادم !4 من یه بار در عمرم امتحان open book دادم ! اون یه بار هم واقعا خاطره انگیز شدش102
بـــــــــــــــلــــــــــه امتحانه که 120 دقیقه بود حدود نیم ساعت ما همو نیگاه کردیم و مراقبای عزیز هم ما رو نیگاه کردن تا بلاخره استاد محترممون گوشیشو جواب داد و تایید کرد. آخرشم از یه کلاس 30 نفری فقط 6 نفر سوالای پشت برگه رو رسیدن جواب دادن! و نمره ای درخشان گرفتیم !16


نتیجه آموزششی: آهای استادان و عزیزانی که استاد میشوید ! روی پاکت سوالا یا برگه سوالا رو خالی نذاریدها !1



خوش به حالتون شد که استادتون تایید کرد



ما یه امتحان داشتیم اپن بوک .....که شب قبلش کم خوابیده بودم ( 7 سوال واستون پیش اومد چرا کلا بیدار نموندم.......واسه این که روز قبلش یه امتحان بسی سهمگین داشتیم که شب های قبل ترش بسیار کم خوابی و بی خوابی کشیدم....65 واسه همین توانی واسه شب زنده داری نمونده بود)
من میان ترم رو خوب داده بودم گفتم اینم که اپنه از شر فرمول حفظ کردن راحت شدیم....خلاصه رو نمره بالا حساب باز کردیم......
رفتیم سر جلسه...مراقب گفت فقط خودکار، ماشین حساب و کارت ورود به جلسه همراتون باشه
ما هم خودمون رو تیکه پاره کردیم که امتحان اپنه.......ولی گوشش بدهکار نبود...تا اینکه بعد از کلی اصرار حاضر شدن با استاد تماس بگیرن......استاد گرامی هم فرمودند نه خیر امتحان کلوز است........این استاد گرامی آخرین ترمشان در دانشگاه ما بود.......و آخرین ترمشان را ...... توصیه به استادان گرامی از روشهای دیگری برای حالگیری از دانشجویانتان استفاده کنید که نفرین کمتری در پی داشته باشد....65


ما درس را پاس شدیم به لطف میان ترم.......5


فک نکنید من بچه زرنگما.....درس افتاده هم داشتم65.......اگه خاطره ای در مورد اونا یادم اومد میگم26

پاسخ
 سپاس شده توسط .Utopia ، Sadeghpour ، ایلیا ، 0RKIDEH ، neda_tgv ، Shahrsaz67 ، JAVAD4050 ، farza ، قاصدک ، Ƒanos ، Brightness ، mina91
#18
Wink 
ترم 1 یه درس داشتیم به اسم هندسه احجام و پرسپکتیو!من همیشه جزو داوطلبلا برای کشیدن شکلها سر کلاس بودم و کلی هم نمره مثبت داشتم!25 شب قبل از امتحان هندسه یه سری از بچه های خوابگاه ازم خواستن تا فردا شبش براشون رفع اشکال کنم...من در حد المپیک آمادگی داشتم.15...ولی این دوستان من در این درس از بیخ ع..ب بودن31...خلاصه فوقع ما وقع21اونقدر سوال ازم پرسیدن که خودم هم به دونسته هام شک کردم و همه چی قاطی هم شد2...حس میکردم هیچی بلد نیستم2...اونقدر استرس داشتم که سر امتحان خشکم زده بود.. با اینکه بلد بودم اما 10.5 گرفتم.....

آخرین ارسال های من :
پاسخ
 سپاس شده توسط .Utopia ، ایلیا ، FaTyJo0oN ، 0RKIDEH ، alireza ، Shahrsaz67 ، JAVAD4050 ، farza ، قاصدک ، Ƒanos ، mina91
#19
سلام .ترم 5 دانشگاه بودم امتحان نقشه کشی داشتیم منم سخت مریض بودم و هیچی نخوندم بالاخری به امید تقلب رفتم سر امتحان .سر جلسه استاد گفت فکر تقلب را از سرتون بیرون کنید چون سوالات با هم فرق میکنه دنیا دور سرم چرخید وسط های امتحان دیدم همه دارن تقلب میکنند تو دلم گفتن عجب احمق هایی سوالات که با هم فرق میکنه تو دلم گفتم با این اوصاف همه بد نمره میگیرن وخوشحال شدم خلاصه از امتحان اومدم بیرون وفهمیدم سوالات یکی بوده ومن سرکار بودم ونمره 9گرفتم.2

آخرین ارسال های من :
    پاسخ
     سپاس شده توسط 0RKIDEH ، FaTyJo0oN ، alireza ، ایلیا ، .Utopia ، Shahrsaz67 ، JAVAD4050 ، shokri ، قاصدک ، Ƒanos ، mina91
    #20
    نیمرو...
    یادمه یبار هیچی تو خونه نبود بجز یه جعبه خرما با چنتا تخم مرغ به دوستام گفتم بچه ها الان یچیزی براتون بسازم حال کنین همچین113!من یبار دیده بودم تو تخم مرغ یکی خرما ریخته بود خوشمزه شده بود15.هفت هشت 10 تا فکر کنم خرما رو تف دادم تو روغن و بعد تخم مرغ زدم انگار به خرما یکم تخم مرغ چسبیده باشه21.بندگان خدا دوستام اومدن دیدن چه رنگی چه بویی نشستن بخورن انقده شیرین شده بود31 که زده شدن31 تخم مرغا هم حیف شدن موندیم گشنه78.هنوز که هنوزه دوستم منو دیده بود یاد اون روز رو آورده بود میخندیدیم.
    نتیجه ی اخلاقی: خرما یکی یا دوتا بسه نمیخواد هیجانی شین زیاد بریزین تو نیمرو1

    پاسخ
     سپاس شده توسط .Utopia ، farza ، FaTyJo0oN ، 0RKIDEH ، ایلیا ، قاصدک ، mina91


    پرش به انجمن:


    کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان