امتیاز موضوع:
  • 8 رأی - میانگین امتیازات: 3.38
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تولید و حق شهر از نگاه هانری لوفبور
#1
تولید شهر: در چنین لحظه ای است که سبک تولید بر یافته های تاریخ چیره شده، آنها را پیش می برد و در درون خود ادغام می کند، “خرده نظام هایی” (sub- systems) که پیش از سرمایه داری و بدون اینکه حتی برنامه ریزی برای بنیان خود به عنوان یک مجموعه ی منسجم داشته باشند، پایه گذاری شده بودند ( به عنوان مثال تبادل شبکه های تجاری و ایده ها، کشاورزی، شهر و حومه، دانش، علم و نهادهای علمی، قانون، عدالت، سیستم های مالی و…)، نمونه ی پالایش شده ای از تناقضات. افرادی که عقیده به یک چنین سیستمی دارند مرتکب اشتباه شده اند، به دلیل این واقعیت که هیچ کامل به تمامیت رسیده ای وجود ندارد. هرچند به طور قطع یک کل وجود دارد که شرایط تاریخی خود را جذب و عناصرش را بازجذب کرده و با وجود عدم دست یابی به انسجام و هماهنگی مطلوب، موفق شده برخی از تناقضات را کنترل کند.

هانری لوفبور حقیقتا نویسنده ای میان رشته ای بود کسی که علایق روشنفکرانه ای چون ادبیات، زبان، تاریخ، فلسفه، برنامه ریزی و حتی در اواخر زندگی خویش، سیاستگذاری، داشت. وی در تمامی بازتابهایش نسبت به پرسش شهری همواره نوعی تعهد به مارکسیست را خاطر نشان می ساخت و اعلامیه کلاسیک او در مورد حق شهر اولین اثر منتشره شده ی وی در سالی بود که حوادث مِی منادی نوعی تزاید در جنبش های اجتماعی متمرکز بر شهر بودند، جنبش هایی که به رشد اشکال جدید خلاقیت و تجربه در حیات شهری منتهی می شد. بسیاری از فعالان جوان که این اثر را خواندند و تحسین کردند، رفتند که بدل به معماران، برنامه ریزان، سیاستمداران و دانشگاهیانی تأثیر گذار شوند، اما تا این اواخر این تأثیرات کمابیش منحصر به طرفداران فرانسوی او شد زیرا تعداد کمی از این کتاب ها و مقالات به انگلیسی ترجمه شده بودند، در حقیقت بسیاری از جنبه های مهم کتابهای مفصل وی بدون ترجمه باقی مانده اند. هرچند، با افزایش گرایش نسبت به آثار جغرافیدانان انسانی همچون دیوید هاروی و در نظریه های فضایی- اجتماعی (socio-spatial) مانوئل کاستلز، قرائتی جدید برای نویسنده ای ایجاد شده که از اولین نظریه پردازانی بود که “سیاستهای فضا” (politics of space) را با پرداخت به جزئیات بررسی کرد و ارتباط میان محیط فیزیکی شهر و بسیاری از روابط اقتصادی و اجتماعی آن را مورد آزمون قرار داد.
برای خوانندگان انگلیسی زبانی که آموزش دیده اند تا با دقت میان قضاوتهای علمی و هنجاری خود تمایز قائل شوند، لوفبور می تواند نویسنده ای خنثی و دشوار باشد. چنانچه لوفبور به همراه تعداد زیادی از فیلسوفان فرانسوی هم نسل خود، سبک مقاله نویسی را ترجیح می دهد که پر است از جلوه های فصاحت و بلاغت، استعاره های معماگونه و بخشی از آنچه که تا حدی اغراق آمیز ماشین پژوهش (apparatus of scholarship) ( یا ارجاعات جامعی از منابع) نام گرفته است. به عنوان حامی پرشور عدالت اجتماعی و غلبه بر تسلط بورژوآزی ( اگرچه جایگاه حرفه ای و شخصی او را فقط می توان به عنوان طبقه ی متوسط بالا توصیف کرد)، لوفبور اغلب با منش یک رساله نویس دیالکتیکی می نوشت. به طور قطع لوفبور عقیده داشت که به عنوان فلسفه ی عمل شهری (philosophy of urban praxis)، ایده های او همانند مارکس بایستی دغدغه ی تغییر داشته باشد و نه صرفا به مشاهده ی جامعه بپردازد.
حق شهر:
حق شهر موضوعات مختلفی که لوفبور طی سالها بر روی آنها کار کرده را کنار یکدیگر گرد آورده است. همچون مارکس، لوفبور شهر را به مانند مکانی دیده که در آن ارزش مصرف ( use value ) و ارزش مبادله (exchange value ) در یک سیستم رسمی یا به عنوان “رابطه ی تولید” (relation of production) به یکدیگر ملحق می شوند. به گونه ای واقعی ارزش مصرف با محیط فیزیکی و انسان و مادیات خام (طبیعی)، مرتبط می شود، در حالیکه ارزش مبادله با بهای کالاهای تولید شده توسط شیوه ی سرمایه داری تولید، مرتبط می شود. همانگونه که رشد سرمایه داری افزایش می یابد، فضا و موقعیت فعالیتها در مکان شهری، به صورت فزاینده ای کالایی می شود. تقسیم کار که در آغاز سرمایه داری آشکار شده بود از شهر و ناحیه فراتر رفته و به سطوح ملی و بین المللی رسید، این در حالی است تشدید فقر و ثروت، به دلیل غلبه ی قدرت بازار، شهر را به چهل تیکه ای از حوزه های تجاری مرکزی بدل کرده که با گتوهای تحت امتیاز و قلمروهای ثروتمند غیر قابل دسترس، احاطه شده است.
لوفبور شهر سرمایه داری را به عنوان یک جامعه ی بوروکراتیک از مصرف کنترل شده، موضوعیت داد، موضوعی که به عنوان “جامعه ی مصرف کننده ی” عمومیت یافته است. هرچند حق شهر به سادگی حق مصرف نیست، زیرا که بشر همچنین نیازهایی برای عمل خلاقانه، اثر ادبی ( نه فقط تولید و مصرف کالای مادی)، نیازی برای اطلاعات، نمادگرایی، تخیل و بازی، دارد. مفهوم اثر ادبی (Oeuvre) عنوانی است که مجددا در اثر لوفبور ظاهر شده است و اشاره به شهر در همه ی ابعاد آن دارد – تاریخی، زیباشناختی و ضمنی – و این بهترین جمع بندی برای شهر فراتر از قلمرو فضای کالایی شده است. به اعتقاد لوفبور تحقیقات علمی اجتماعی معمولی که در رابطه با شهر انجام می شود، محدود شده است زیرا:
موضوع، یعنی شهر، به مثابه واقعیت تمام و کمال مغفول مانده است. دانش شهر تاریخی از پیش اصلاح شده را در مقابل خود قرار داده تا آن را تکه تکه کرده و قطعاتش را دوباره در کنار یکدیگر قرار دهد. این شهر تاریخی نیز به مانند بافت اجتماعی از نسخه های منسجمی برخوردار نیست، نسخه هایی که از زمان متصل شده با نمادها و سبک بهره می گیرند. … شهری که به گونه ای تاریخی ساخته شده دیگر قابل زندگی و به لحاظ عملی دریافت شده نیست. شهر فقط موضوعی از مصرف فرهنگی برای توریست هایی است که مشتاق تماشا و دیدن مناظر بدیع و زیبا هستند.
این نقل قول با بینشی همراه شده که هم اکنون به سرمایه ای برای مبادله ی مطالعات شهری و فرهنگی در سراسر جهان بدل شده است. اندیشه ی شهر پاره پاره شده با بسیاری از بیانیه های پسامدرن زندگی شهری معاصر همنوایی دارد. مفهوم شهر به مثابه یک ‘متن اجتماعی’ یا حکایت شهری توسط مفسران پساساختارگرا و پسااستعماریِ شهر مدرن، ارتقاء یافته است.
لوفبور بعدها با حرکت از تحلیل به سمت تجویز، پیشنهاد اتخاذ رویکرد تجربی جدیدی را ارائه داد که ‘جامعه ی شهری’ را سراسر آشکار می ساخت. وی معتقد بود که حتی تحت سلطه ی سرمایه داری اخیر کشاورزان روستایی پتانسیل خود برای یک جامعه ی شهری حقیقی که از سلطه ی روستایی و ‘طبیعی’ آزاد است را محدود کرده و خاموش می کنند. لوفبور به شهرسازان جدید پیشنهاد می کند که از روش های انتقالی (transduction methods) و اتوپیای تجربی بهره گیرند. روش انتقالی عبارتی است که لوفبور برای توصیف فرآیند ساخت یک موضوع نظری پایه ای ( همچون یک شهر جدید) به کار می برد که با پروبلماتیکی که توسط واقعیت های شهری موجود مطرح می شود، همراه است.
پیشنهاد دوم لوفبور در حق شهر، اتوپیای تجربی، بر این فرض استوار بود که هر طراح شهری معتبر در اواخر قرن بیستم بایستی خود را به مثابه یک آرمانگرا در نظر بگیرد. هرچند، آرمانگرایی که هدفش خلق یک جامعه ی ایده آل است، به مطالعه ی زندگی روزمره در جایگاههای شهری واقعی نیاز دارد. لوفبور با مطالعه ی آنچه که برای نیکویی، خرسندی و شهروندان سرزنده ایجاد شده، معتقد است شهر فردا را می توان بر مبنای آرزوهای امروز ساخت. اگرچه لوفبور اغلب مدعی است که معماران در ورطه ی پذیرش متعصبانه ی کارکرد، شکل و ساختار با نقاب همتایان ایدئولوژیکی خود – کارکردگرایی، فرمالیسم، و ساختارگرایی- سقوط می کنند. این بدین معناست که معماران اغلب همانند جامعه شناسانِ غیرپیچیده عمل می کنند و دنیا را در روابطی مکانیکی، بدون درک ‘مفاهیمی که توسط ساکنین آن دریافت و زندگی می شود’، مشاهده می کنند.
حال چگونه می توان این نقیصه را برطرف کرد؟ پاسخ لوفبور مراجعه به رویکرد کل گرا در مطالعه و تولید جامعه ی شهری است. او خواهان پایان دادن به تقسیمات مسلکی بین فیلسوفان شهر و آنان که رویکردی علمی تر و تکنیکی تر نسبت به نظام شهری اتخاذ می کنند، است. به بیانی دیگر بایستی به جزئیات عالی محیط فردی و ویژگی ها و مسائل عمومی که در محیط سراسر جهان متداول است، توجه کرد. لوفبور معتقد است برای دریافت مقیاس پرسش شهری در تمامی ابعاد تاریخی و فضایی، ضروری است که یک ‘نظریه ی عمومیِ فضا-زمان’ را بسط و توسعه داد. وی در این مقوله قادر بود چندین مسئله ی کلیدی که توسط نظریه پردازانی همچون گیدنز در کتاب ساخت یابی (structuration)(1984) و کاستلز در فضای جریانها (space of flows) (2000) مطرح شده است را پیش بینی کند.

ارسال هایی که در صدها سایت هست منبع آن سایت های تازه تاسیس نیستند.

آخرین ارسال های من :
پاسخ
 سپاس شده توسط Brightness


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  آگاهی زنان از حقوق شهروندی و عوامل موثر بر آن Elham.A 0 2,225 ۱۳۹۰-۱۰-۱۱، ۰۷:۱۷ عصر
آخرین ارسال: Elham.A

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان