امتیاز موضوع:
  • 50 رأی - میانگین امتیازات: 3.34
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
استاد حسين لرزاده،
#1

راويان خاموش آخرين نسل

هم نسلان من، اگر استاد حسين لرزاده را در مراسم بزرگداشت اش در دانشكده هنرهاى زيبا نديده باشند يا از قضاى اتفاق نگاهشان به ويژه نامه فصلنامه هنرهاى زيبا درباره استاد لرزاده۱ نيفتاده باشد، يحتمل تا تاريخ ۲۴ شهريور ،۸۳ روز فوت استاد، با نام لرزاده ناآشنا بوده اند.
لرزاده به نسلى تعلق دارد كه آخرين حلقه از سلسله معماران سنتى ايران است؛ سلسله اى كه آثارى به قدمت معبد چغازنبيل و تخت جمشيد را در كارنامه خود دارد، بعدها مسجدجامع فهرج و مسجد تاريخانه دامغان را به يادگار مى گذارد، در دوره هاى بعد مسجد كبود تبريز را مى سازد و در دوران بالندگى و شكوهمندى خود، مجموعه ميدان نقش جهان و بناهاى آن را به اين آب و خاك هديه مى كند و بار تجارب سنگين اين سلسله برشانه هاى آخرين نسل سنگينى مى كند. نسل لرزاده، نسل معماران سنتى اوايل قرن، آخرين حلقه از اين سلسله چند هزار ساله است. همزمان با جوانى و ميانسالى اين آخرين نسل است كه اولين گروه هاى معماران تحصيل كرده اروپا همچون مهندس محسن فروغى و مهندس طاهرزاده بهزاد به همراه پژوهشگرانى مانند «آندره گدار»، «ماكسيم سيرو» و «روناد دوبرول» به ايران مى آيند و آموزش آكادميك معمارى را در ايران بنيان مى گذارند. روز بيستم مهر ماه سال ،۱۳۱۹ با نطق آندره گدار فرانسوى دانشكده هنرهاى زيبا به رياست او افتتاح مى شود و اين دانشكده در عمل، سبك و سياق دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) را سرمشق خود قرار مى دهد.
سلسله معماران سنتى ايران به تدريج با رشد آموزش آكادميك معمارى، سرنوشت غم انگيزى پيدا مى كند. اين آخرين نسل كه در عمق سنت و تاريخ زندگى مى كند و به آن وفادار مى ماند، در دوران بالندگى خود هنوز گرفتار امواج دنياى مدرن نشده است؛ چرا كه در خاطره اش چيزى به بلنداى رنگ و آهنگ معمارى سنتى ايران حضور ندارد.
به گمانم اين تراژدى نسلى از ياد رفته است كه در زندگى و مرگ افرادى چون لرزاده متجلى مى شود كه در نهايت صداقت و ساده دلى كنج خلوتى برمى گزينند و نزديك به يك قرن در عمق سنت و تاريخ زندگى مى كنند.
دانشكده هنرهاى زيبا، اگرچه الگويى كاملاً متفاوت با شيوه هاى آموزشى معماران سنتى را در پيش مى گيرد و شيوه آموزشى استاد و شاگردى به كلى فراموش مى شود،۲ اما بانيانى دارد كه هنوز تجارب سنگين تاريخ معمارى برشانه هايشان سنگينى مى كند؛ گويى بار امانتى هست كه نمى توان _ و نبايد- آن را يكسره بر زمين گذاشت. امثال آندره گدار و ماكسيم سيرو نيز مستشرقينى هستند كه اولى، علاوه بر رياست دانشكده هنرهاى زيبا رياست باستان شناسى ايران را نيز عهده دار است و از دومى نيز آثارى به جا مانده كه هنوز به عنوان مرجعى براى معمارى ايران شناخته مى شود. ناگزير در ميان اولين فارغ التحصيلان دانشكده هنرهاى زيبا افرادى وجود دارند كه اگر چه دست پرورده سيستم بوزارى دانشكده هنرهاى زيبا هستند، اما در آثارشان دغدغه سنت، تاريخ و فرهنگ ايرانى مشهود است. مى شود به آثار مهندس هوشنگ سيحون (آرامگاه نادر، آرامگاه خيام، آرامگاه بوعلى سينا و...) اشاره كرد. بعدها نسلى پديد مى آيد كه آثار شاخصى همچون موزه هنرهاى معاصر تهران (كامران ديبا)، برج آزادى (حسين امانت)، دانشكده مديريت (نادر اردلان) و... را در كارنامه خود دارد. اين آثار معمارى هم به رغم استفاده از تكنولوژى دنياى متجدد، آثارى ايرانى هستند و سهمى از معمارى تاريخى ايران را براى خود محفوظ داشته اند.
قصه اما اين گونه نمى ماند. نسل معمار و معلم ميانسال اين روزها، راهى را نشان كسى نمى دهد. «عدم تعين» و «عدم قطعيت»۳ ويژگى اصلى آموزش معمارى روزگار ما است و بسيارى از معلمان معمارى ما صادقانه معترفند كه «من فرم يا سمبل خاصى پيدا نكردم كه با قرار دادن آن در پروژه، كار با آن ايرانى شود.»۴
در اين ميان، نسل من مى ماند كه قرار است سرنوشت آينده معمارى ايران را رقم بزند. نسلى كه اگر آن صداى ناآرام درون را به بهانه اى رام نكرده باشد، قاعدتاً نسل پر مسئوليتى است. هم بار امانتى كه در نسل حسين لرزاده و محمد كريم پيرنيا ماند بر شانه هايش سنگينى مى كند- بايد سنگينى كند- هم دست پرورده آكادمى هاى الگوبردارى شده از غرب است، هم در معرض تصاوير رمانتيك ژورنال هاى داخلى و خارجى و رسانه هاى عصر ارتباطات، هم پادشاه ممالك رايانه و ديجيتال و هم فرزند دنياى در حال تحول. نسلى كه بار سنگينى را بايد به دوش بكشد و البته، اين قصه سردراز دارد.
در پايان: تصوير آخرين روزهاى زندگى استاد لرزاده روى صفحه تلويزيون را به خاطر مى آورم. حافظه اى كه از دست رفته است و پيرمردى كه ديگر چيزى را به خاطر نمى آورد. مصاحبه گر سعى مى كند قصه اى را از اولين سال هاى قرن به ياد استاد بياورد. روزگارى كه آندره گدار فرانسوى در حال بنا كردن طرحى شبيه اهرام مصر بر روى آرامگاه پير پارسى گوى فردوسى بود. ذكاء الملك فروغى نخست وزير وقت از اين طرح مصرى به شگفت مى آيد و بالاخره چيزى- لابد از جنس تعصب- در درون مسئولان دوران به جوش مى آيد و آن طرح ناهمساز و ناهمخوان پذيرفته نمى شود و در نهايت لرزاده ايرانى به عنوان جايگزين گدار فرانسوى انتخاب مى شود و آن حجم سنگى مكعب شكل را بر روى بنايى كه ديگر قسمت هاى آن اجرا شده بود، مى سازد.۵
اما حافظه استاد يارى نمى كند و جز حرف هايى پراكنده و نامفهوم چيزى فهميده نمى شود.
به گمانم اين از دست رفتگى حافظه، بيانى نمادين از كم حافظگى تاريخى ما است كه ناگزير دچار عارضه فراموشى مى شويم و لابد چاره اى هم نيست و اگر هم باشد، فاصله بعيدى هست.
پى نوشت ها:
۱- شماره ۶ مجله هنرهاى زيبا، يادمان استاد حسين لرزاده، تابستان ۱۳۷۸
۲- آموزش سنتى معمارى، جارى شدن مهارت ها و اصول پايدار معمارى سنتى است از عمل استاد در نظر شاگرد. رجوع كنيد به مجله هنرهاى زيبا، شماره ،۱۲ مقاله حرفى از جنس زمان، دكتر عيسى حجت
۳- همان
۴- رجوع كنيد به فصلنامه معمار شماره ،۲۷ صفحه ۳۰ متن سخنرانى دكتر على اكبر صارمى در خانه هنرمندان ايران
۵- رجوع كنيد به شماره ۶ مجله هنرهاى زيبا، صفحه ۳۱
__________________

حسين لرزاده از آخرين معماران قديم بود
بركت معماران تجربى
بيژن شافعى*
معمار حسين لرزاده يكى از آخرين بازماندگان معماران تجربى در ايران بود كه به تجربه بسنده نكرد و داشته ها و آموخته هاى خود را علمى و مكتوب كرد. در دوران قديم معمار عنوان كسى بود كه هم بتواند شالوده ساختمان را بنا كند و هم تسلط كافى به كليه هنرهاى تزئينى ايرانى، جهت پوشش نهايى بنا يا نازك كارى آن داشته باشد. به قول خود معمار لرزاده «هنر معمار، هنر تزئينات است». او معمارى ايرانى را به چهار اصل به نام اصول اربعه تقسيم كرد كه عبارتند از رسمى سازى، گره سازى، يزدى بندى و مقرنس. در بناهاى دوره قاجاريه و پيش از آن بعد از اتمام سفت كارى ساختمان معماران قابل بودند كه گوشه هاى متعدد بنا را تزئين مى كردند و قابليت معماران در خلق تصاوير زيبا و پركار در اين مرحله مشخص مى شد. اين امر در دوره رنسانس در اروپا نيز مصداق دارد، پيكرتراشان و مجسمه سازانى همچون ميكل آنژ به تزئين نهايى بنا مى پرداختند و تزئين نهايى آنان بود كه بيشترين تاثير را بر بيننده مى گذاشت. در دوران گذشته در ايران هم نقاط عطف يك بنا به بركت معماران توانايى چون لرزاده تزئين مى يافت. در دوران رضا شاه به واسطه تحولات ساختمانى در ايران و همچنين ورود معماران خارجى و يا معماران ايرانى تحصيلكرده خارج ارج و قرب معماران تجربى كاهش يافت و از امكانات آنها كمتر استفاده شد. اما لرزاده توانايى و شايستگى خود را در انطباق با طرح يك معمار تحصيلكرده به نمايش گذاشت. او در بيمارستان شاهرضا و مقبره فردوسى به عنوان معمار ساختمان جايگاهى در كنار مهندس معمار پيدا كرد. شايستگى ها و تسلط لرزاده قبلاً در سردر بانك ايران و انگليس و سردر مدرسه دارالفنون ثابت شده بود. لرزاده علاوه بر اصول اربعه خود به تزئينات معمارى باستانى ايران و معمارى قرن نوزدهم اروپا نيز تسلط يافت و استادكاران را در اين زمينه هدايت مى كرد. او به مقابله با معمارى مسلط بر جامعه در بناهاى عمومى نپرداخت بلكه سعى كرد تزئينات معمارى در ايران را در بناهايى كه با هندسه كلاسيك طرح و اجرا مى شدند بگنجاند و در اين راه موفقيت يافت و كم كم كليه كاخ هاى سلطنتى و مساجد و بناهاى مذهبى و تعدادى از بناهاى عمومى از هنر او بهره مند گشتند. معمار لرزاده حتى به اين هم بسنده نكرد، نقشه ها و پلان هاى ساختمان هاى مسكونى را از معماران مدرن آموخت و تجربه كرد و تعداد زيادى بناى مسكونى براى مردم با نقشه هاى غيرايرانى يا به قول خودش به سبك غربى ساخت. پس از اينكه انجمن آثار ملى به حفظ و اشاعه فرهنگ دوره باستانى و دوره اسلامى ايران پرداخت بازسازى و مرمت آثار گذشته از اهميت بسزايى برخوردار گشت. وجود معمارانى همچون لرزاده كه به رموز و تزئينات معمارى سنتى تسلطى علمى داشت ارزش زيادى پيدا كرد و از او در مرمت و بازسازى اين بناها به ميزان زيادى استفاده شد.
تسلط لرزاده بر امور نقشه و طرح و تزئينات باعث شد كه او در طراحى مساجد به ابتكاراتى دست يابد از جمله در طراحى مسجد سجاد و مسجد آلاشت كه به قول خودش از جمله بهترين كارهاى او است با اين روحيه و گرايش ساخته شده اند. موضوع كتاب «احياى هنرهاى از ياد رفته» كه مشتمل بر پنج جلد مى شود و دو جلد آن يعنى گره سازى و مقرنس منتشر شده و كليه ترسيمات و حجم سازى در كتاب اثر لرزاده با خط او است نشان دهنده ذوق هنرى او و تسلط علمى او بر انجام امور تزئينات معمارى در ايران است. وجود معمارانى همچون معمار حسين لرزاده سير اتصال به شيوه معمارى گذشته ايران خصوصاً در دوره اسلامى را حفظ مى كند.
*دبير انجمن فرهنگى جامعه مهندسان معمار ايران

گفت وگو با اسماعيل لرزاده فرزند حسين لرزاده
جوانى شان را درك نكردم
شهاب الدين قندهارى

به خانه اى مى رويم كه تا چندى پيش مسكن سيد حسين لرزاده بوده است و هم او آن را طراحى كرده است. خانه اى به سبك اولين خانه هاى مدرن تهرانى با پنجره هاى كشيده مدولا، آجرهاى قرمز، كف پنجره هاى شاخص سيمانى و فضاهاى داخلى مرتفع. از حجم بيرونى و همچنين داخل اين خانه نمى توان حدس زد كه طراح آن استاد لرزاده، همان طراح مسجد سجاد، آرامگاه فردوسى و بخشى از مدرسه شهيد مطهرى بوده است. با كوچك ترين پسر استاد آقاى اسماعيل لرزاده كه مرد ميانسالى است به گفت وگو مى نشينيم.
•از استاد لرزاده بگوئيد؟
استاد در خيابان «قلمستان» متولد شدند كه خانه پدرى شان بود و از عنفوان جوانى نيز به كار پدر مشغول شدند. ايشان داراى ۵ پسر و ۳ دختر هستند كه البته هيچ يك از آنان در حرفه پدر وارد نشدند. اما يكى از نوه هاى وى يعنى دختر من، در رشته باستان شناسى مشغول به تحصيل است.
•استاد چه تاليفاتى در اين سال ها داشته اند؟
در زمينه ترميم هنر هاى تزئينى معمارى تاليفاتى دارند كه در مجموعه كتب احياى هنر هاى از ياد رفته جمع آورى گرديده اند و اما غير از زمينه معمارى كتابى به نام نغمه لرزاده دارند كه اشعار سروده خود را در آن تاليف كرده اند و همچنين خاطرات و آرا و نظرات خود در مورد جنگ هشت ساله ايران و عراق را منتشر كرده اند.
•فعاليت حرفه اى در چه حوزه هايى بود؟
كارهاى استاد عمدتاً منحصر به مساجد، تكايا و كلاً بناهاى مذهبى است كه البته هيچ درآمدى نيز از اين راه كسب نمى كردند. اصلاً از حرفه معمارى درآمدى نداشتند چرا كه در غير اين صورت نمى توانستند وقت خود را مصروف هنر مورد علاقه شان كنند.
استاد تعدادى انگشت شمار بناهاى مسكونى نيز طراحى كردند، اما در هيچ جا نامى از ايشان نيامده است. از جمله آنها همين منزل شخصى ايشان است كه حدوداً از سال ۳۲ در آن ساكن بودند.
•آيا شاگرد هم داشتند؟
ايشان تعدادى شاگرد در سال هاى آخر داشتند كه آنان را در منزل و در همين اتاق مى پذيرفتند. البته چندين مرتبه از ايشان دعوت كردند كه در دانشگاه تدريس كنند، اما قبول نكردند. استاد تا ۶-۵ سال اخير نيز مشغول به كار بودند كه به خاطر ناتوانى چشم ناگزير طراحى را رها كردند. طراحى در سال هاى بعد از انقلاب دغدغه اصلى شان بود و به استثناى مقبره خانوادگى خود در بى بى زبيده، كارى را اجرا نكرده اند.
•استاد تمايل داشتند كه حرفه شان را خانواده دنبال كند؟
هيچ وقت به فرزندان اش تحميل نكرد كه راه و كسوت ايشان را ادامه دهند و هيچ يك از فرزندان بزرگ تر نيز به اين حرفه علاقه اى نشان ندادند. خود من هم با وجود علاقه اى كه به معمارى داشتم از آنجا كه دوران جوانى ايشان را درك نكردم، نتوانستم از محضرشان بهره مند شوم.
استاد حسین لر زاده4
نگاه
تداوم سنت گرايى محض در آثار استاد لرزاده
حسين سلطان زاده
هنر و معمارى ايران تا اوايل دوره صفويه روندى كمابيش پيوسته و كند داشت و ضمن وجود دگرگونى هايى كه به طور عمده براساس تحولات درونى و در مواردى تاثيرات خارجى در آن حاصل مى شد هويت منسجم و يكپارچه خود را حفظ كرد.
در دوره صفويه در اثر رفت و آمد اروپاييان و برخى از هنرمندان اروپايى و نيز ورود بعضى از آثار هنرى كه گاه توسط سفرا، هيات هاى سياسى و گاه بازرگانان به ايران وارد مى شد به تدريج حكمرانان، گروهى از اعيان و رجال و نيز عده اى از هنرمندان با بعضى از آثار هنرى و برخى از خصوصيات هنر اروپايى و روش هاى خلق آثار آشنا شدند.
شايد بتوان اظهار داشت كه نگارگرى ايرانى در آغاز بيش از ساير هنرها از فرهنگ اروپايى تاثير پذيرفت. اين تاثيرپذيرى هم در محتوا و هم در روش خلق بعضى از آثار بازتاب يافت. بسيارى از حرمت ها و قواعد پيشين در آفرينش بعضى از آثار به ويژه آثارى كه توسط پادشاه و بعضى از اعيان و رجال سفارش داده مى شد كنار نهاده شد. تابلوها و نگاره هاى موجود در كاخ چهلستون در اصفهان را مى توان از بهترين نمونه هايى دانست كه اين دگرگونى در آنها بازتاب يافته است. هنر معمارى به عنوان هنرى كه تنها از جنبه اى انتزاعى و محض برخوردار نيست بلكه با بسيارى از عوامل مادى، محيطى، تمدنى و فرهنگى مرتبط است در اين دوره چندان دگرگون نشد، هرچند كه در برخى از تزئينات و هنرهاى وابسته به معمارى مانند گچبرى و كاشى كارى، زمينه هاى دگرگونى فراهم شد اما تركيب كلى فضاهاى معمارى هنوز ادامه فرهنگ و سنت كهن معمارى ايرانى بود.
رفت و آمد اروپاييان به ايران و همچنين سفر برخى از ايرانيان به اروپا در دوره قاجار زمينه و بستر آماده اى براى دگرگونى در معمارى ايرانى فراهم كرد. نخست تقليد از برخى عناصر و تزئينات غربى مانند سنتورى و شكل قوس ها آغاز شد و سپس وضع به جايى رسيد كه برخى از عناصر مهم مانند پلكان ها، سرستون ها و در نهايت تقليد نقشه و تركيب حجمى از بعضى از بناها در دستور كار معماران ايرانى قرار گرفت.
ساختمان هايى مانند عمارت دفترخانه در ميدان ارگ تهران، تكيه دولت، كاخ فيروزه، عمارت خوابگاه در ارگ تهران، كاخ شمس العماره و ده ها عمارت ديگر از آثارى هستند كه به مقدار زياد از معمارى اروپايى تاثير پذيرفتند.
با آغاز دوره مدرنيسم در اروپا همين روند ادامه يافت و عده اى از معماران ايرانى كه در اروپا تحصيل كرده بودند آثارى به پيروى از معمارى مدرن در ايران پديد آوردند.
از ابتداى قرن حاضر در ايران به تدريج موضوع تجدد به مسئله اى مهم در بسيارى از امور و پديده هاى فرهنگى و اجتماعى تبديل شد و به ويژه چگونگى تلفيق، تركيب يا ارتباط آن با سنت يكى از مباحث مهم فرهنگى و اجتماعى كشور شد كه هنوز هم مطرح است. در عرصه هنر معمارى در دوره معاصر چند جريان فرهنگى- هنرى پديد آمد. گروهى از معماران سنت و هويت معمارى ايرانى را چندان مورد توجه قرار ندادند و آن را براى شكل دادن به معمارى معاصر ناكارآمد دانستند و به پيروى از معمارى غرب پرداختند. گروهى نيز برعكس اين عده در طراحى و ساخت بنا به اصول، قواعد و حتى در مواردى روش هاى معمارى سنتى پايبند ماندند و بسيارى از فضاهايى كه طراحى و احداث كردند چنان است كه گويا دگرگونى هاى فنى، فرهنگى و اجتماعى امروز چندان در آنها بازتاب نيافته است. گروه ديگرى را نيز مى توان مورد اشاره قرار داد كه به گونه اى تلاش مى كردند كه برخى از خصوصيات، اصول، عناصر يا شكل هاى معمارى ايرانى را در معمارى معاصر به كار گيرند تا به نوعى بتوانند بين سنت و تجدد ارتباط برقرار كنند يا به عبارت بهتر به معمارى معاصر هويتى ايرانى و سنتى نيز بدهند.
بايد اظهار داشت كه تلاش گروه سوم را مى توان اقدامى مهم به سوى متحول ساختن معمارى سنتى به شمار آورد زيرا آشكار است كه معمارى سنتى را به جز در مورد بناهاى آئينى و مذهبى، ديگر نمى توان به همان صورت تقليد و تكرار كرد. در مورد اخير نيز دگرگونى هاى فرهنگى، اجتماعى و فنى ايجاد تحول را ضرورى مى نماياند.
مرحوم استاد حسين لرزاده از معدود معماران توانمند و مومن بود كه طى دوران كارهاى حرفه اى خود شمار فراوانى مسجد (حدود ۸۰۰ مسجد و حسينيه) و برخى از ديگر بناهاى مذهبى را طراحى، احداث و در مواردى مرمت كرد. او به ويژه در زمينه طراحى و اجراى مقرنس، رسمى سازى، گره سازى و يزدى بندى كه از فنون اجرايى و تزئينى معمارى سنتى بود مهارت داشت و از آنها با عنوان «اصول اربعه» ياد مى كرد. مرحوم استاد لرزاده را مى توان از معماران سنت گرايى دانست كه در زمينه طراحى و ساخت بناهاى مذهبى و به ويژه تزئين آنها با فنون و مصالح سنتى از توانمندى كامل برخوردار بود اما به نظر مى رسد كه ايشان در زمينه ايجاد تحول، تطور، تجدد و نوگرايى در معمارى سنتى امكان و مجال كافى نيافت و البته اين امر طبيعى است زيرا ايشان به عنوان يك معمار سنتى كمابيش همان راه معماران گذشته را ادامه داد درحالى كه با توجه به دگرگونى هاى صورت گرفته در همه عرصه هاى فرهنگى، اجتماعى، فنى و نيز گسترش روابط جهانى، ايجاد تحول و دگرگونى در معمارى سنتى براى كارآمدكردن آن براى جهان امروز امرى ضرورى است.


آخرین ارسال های من :
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  زندگی نامه استاد پیرنیا peyman 0 2,184 ۱۳۹۰-۲-۲۷، ۰۷:۳۳ صبح
آخرین ارسال: peyman
  "زندگی نامه استاد پیرنیا از زبان خود استاد" ALI XxX 0 2,353 ۱۳۹۰-۲-۱۴، ۰۱:۲۳ عصر
آخرین ارسال: ALI XxX
  زندگی نامه استاد پیرنیا peyman 0 1,215 ۱۳۹۰-۲-۱۳، ۱۲:۲۵ عصر
آخرین ارسال: peyman
  عکس های مراسم 90 سالگی استاد هوشنگ سیحون-5(پایان) alireza 0 2,594 ۱۳۹۰-۲-۲، ۰۱:۴۷ عصر
آخرین ارسال: alireza
  معرفی استاد هوشنگ سیحون nima 0 1,960 ۱۳۸۹-۱۲-۲۵، ۰۲:۲۵ عصر
آخرین ارسال: nima
  زندگی نامه استاد پیرنیا (۱۳۰۱تا ۱۳۷۶) از زبان خود استاد ALI XxX 0 2,105 ۱۳۸۹-۱۲-۲۲، ۰۴:۲۵ عصر
آخرین ارسال: ALI XxX
  ديدار با استاد برجسته هنر كاشيكاري ايران، ماهرالنقش ALI XxX 0 1,715 ۱۳۸۹-۱۲-۲۲، ۰۴:۱۹ عصر
آخرین ارسال: ALI XxX
  حسين امانت معمار ايراني reza1366 0 1,630 ۱۳۸۹-۱۲-۲۱، ۰۴:۱۵ عصر
آخرین ارسال: reza1366
  حسین لرزاده ALI XxX 1 1,768 ۱۳۸۹-۱۲-۶، ۱۱:۱۷ صبح
آخرین ارسال: alireza

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان