۱۳۹۲-۱۲-۱۴، ۰۸:۳۵ صبح
سلام دوستان
یه سری تعاریف شهر از نظر جامع شناسان، اقتصاد دانان به منبع میخواستم
کسی میتونه کمکی کنه؟
یه سری تعاریف شهر از نظر جامع شناسان، اقتصاد دانان به منبع میخواستم
کسی میتونه کمکی کنه؟
تعاریف شهر از نظر جامع شناسان، اقتصاد دانان و .... کسی داره؟
|
|||||||||
۱۳۹۲-۱۲-۱۴، ۰۸:۳۵ صبح
سلام دوستان
یه سری تعاریف شهر از نظر جامع شناسان، اقتصاد دانان به منبع میخواستم کسی میتونه کمکی کنه؟
۱۳۹۲-۱۲-۱۴، ۰۲:۰۶ عصر
سلام مهندس. یه منبع که بطور منسجم همه ی اینا رو دربرداشته باشه، شاید سخت پیدا بشه. اما با سرچ هر کدوم به تنهایی، فکر کنم به نتایج خوبی دست پیدا کنید.
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ،
چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو !
۱۳۹۲-۱۲-۱۴، ۰۸:۴۰ عصر
بله همه اش که یک جا گیر نمیاد
گفتم شاید دوستان از هر کدوم تعریفی رو داشته باشن
۱۳۹۲-۱۲-۱۴، ۱۱:۰۲ عصر
شهر و ده از دیدگاه جامعه شناسان نگاه اجمالی تفاوت موجود میان جامعههای انسانی از دیرباز مورد توجه بسیاری از متفکران و جامعه شناسان قرار داشته است. و گروهی از دانشمندان علوم اجتماعی با در نظر گرفتن جنبههای مختلف زندگی اجتماعی ، تقسیم بندیهایی از جامعههای انسانی به عمل آوردهاند و برای هر کدام ویژگیهایی ذکر کردهاند که با دیگری تفاوت دارد.
شهر و ده از دیدگاه جامعه شناسی ابن خلدون ابن خلدون فیلسوف ، جامعه شناس اسلامی قرن هشتم هجری قمری جامعههای انسانی را به دو نوع بادیه نشین و شهرنشبن تقسیم میکند و تفاوت میان آنها را درارتباط با عوامل اقتصادی روشن میسازد. مفهوم همبستگی در حدود پنج قرن پیشتر بوسیله ابن خلدون تحت عنوان عصبیت بیان شده است. عصبیت به معنی همیاری ، همبستگی ، همگرایی ، یاریگری. ابن خلدون میگوید عصبیت در جوامع بدوی نیرومندتر از جوامع شهری است در چندین جا تائید میکند که عصبیت دینی بالاترین ، مهمترین و نیرومندترین عصبیت هاست و جوامعی که پیرامون یک انگیزه الهی گرد آمدهاند، دارای عصبیت فراوانی هستند. اما آنچه ابن خلدون درباره دو جامعه بادیه نشینان و شهرنشینان مطرح میکند میزان و شدت عصبیت است، این پدیده در میان مردم بادیه نشین بسیار شدید است، به تدریج که اجتماعات بادیه تطور پیدا میکند به شهر تبدیل میشود، عصبیتها هم روبه ضعف میگذارد و با ضعیف ترشدن عصبیتها ، جامعه قادر به حفظ موجودیت خود نمیباشد و بر اثر هجوم گروهی که عصبیت بیشتری دارند شکست میخورد و زوال مییابد و این بیان فلسفی طلوع و زوال شهرها و تمدنها از دیدگاه ابن خلدون است. شهر و ده از دیدگاه جامعه شناسی امیل دورکیم بنابر نظریه امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی ، جامعهها براساس نوع انسجام ، همگرایی و همبستگی افراد با یگدیگر به دو گونه تقسیم میشود. گونه اول جامعه مبتنی برهمبستگی مکانیکی است که افراد آن در حکم اجزای یک ماشین هستند، انتظام اجتماعی در این جامعه بیشتر بر تشابه و همانندی افراد استوار است و افراد ازلحاظ حرفه و شغل ، طرز تفکر ، ادراک و رفتار با یکدیگر کم و بیش مشابهت دارند و همگی تحت نظام واحدی قرار میگیرند و از مقررات و قوانین و سنتهای یکسانی پیروی میکنند. گونه دوم مبتنی بر همبستگی ارگانیک یا همبستگی اندامی یا عضوی است که روابط افراد بر اساس عدم تشابه و نا همانندی قرار دارد. این جامعه مانند ارگانیسم انسان دارای اعضای متعددی است که هر کدام کار خاصی انجام میدهند ولی در عین حال میان آنها ارتباط متقابل برقرار است. یعنی هم با یکدیگر و هم با کل ارگانیسم جامعه در ارتباط متقابل هستند. در این نوع جامعه تقسیم کار و تخصص و حرفههای گوناگون وجود دارد و افراد از نظر شغل ، عقیده و ذوق و سلیقه با هم فرق میکنند و آنچه باعث پیوستگی و ارتباط متقابل میان آدمها میشود، تجانس و همانندی و پیروی از قانون سنتی واحدی نیست، بلکه افراد براساس نیازهای متقابلشان با هم ارتباط پیدا میکنند و به آن آگاهی دارند. آنچه که دورکیم در این زمینه مطرح میکند تغییراتی است که با پیدایی شهرنشینی و تطوراجتماعی در این پدیده بوجود میآید. به عقیده او همگرایی Solidarite در جامعه بادیه به علت ساختار اجتماعی ویژه آن ازنوع همگرایی خود به خودی و ماشینی است که نا آگاهانه صورت میگیرد، مانند اجزاء و پیچ مهرههای ماشین که در کنار هم قرار دارند و بطور خود به خود موجب حرکت ماشین میشود. ولی در جامعه شهری این امر به صورت منطقی حساب شده و آگاهانه در میآید که دورکیم آن را همگرایی اندامی یا ارگانیک نام میگذارد، یعنی افراد مانند اندامهایی هستند که هر کدام کاری انجام میدهند و با هم ارتباط دارند که نتیجه کارکرد و ارتباط میان آنها همان ادامه حیات ارگانیسم است. شهر و ده از دیدگاه فرانسیسکو خولیائو (Francisco Kholyao) او مینویسد: هر یک از ما در ذات خود دهقانیم ، خواه در نیویورک زندگی کنیم یا در پاریس ، یا لندن و هرگز به روستا نرفته باشیم، با نگاهی از پنجره یک آپارتمان و دیدن تک درختی بر زمینه یکنواخت شهر با طرح زمخت آسمان خراشها ، به ناگهان اندوهی در درون خود حس می کنیم،درخت خاطره اجداد ماراکه دهقان بوده اند به ما باز می آورد و تماشای آن روح مارا احساسی از تبعید می کند، زیرا ما خواه ثروتمند و در جستجوی ثروت بیشتر با فقیر و نادار و در تلاش زندگی بهتر ، همه از روستا آمدهایم. یک درخت ، میان سیمان و بتون میتواند بطور ناگهانی خاطرهای از مزارعی را که در گوشه نامعلومی از بستر زمان پشت سر نهادهایم در ما بیدار میکند. میتوانیم کودکی ، عشق و شادی را فراموش کنیم … اما زمین راحتی اگر دیگر زیر پای ما نباشد و در سایه درختی ننشسته باشیم همواره به یاد خواهیم داشت زمین نیرومندتر از خون ماست، در آن جریان مییابد و سیرابش میکند. زمین خود زندگی است، به همین سبب مشاهده یک درخت ، آرزوی زمینی را که از دست دادهایم در ما بر میانگیزد. دیدگاه چارلز کولی (Ch.H.Cooley) او ازلحاظ روابط اجتماعی معتقد به دو نوع جامعه است : نوع اول ، جامعه مبتنی بر روابط نخستین که در آن روابط افراد نزدیک ، صمیمانه و چهره به چهره و عاطفی است. نوع دوم ، جامعه مبتنی بر روابط دومین که میان افراد روابط خشک ، رسمی و حساب شده برقرار است. هر چند ممکن است این نوع روابط در شهر و روستا به نسبتهای متفاوتی وجود داشته باشد ولی بطور کلی در جامعه روستایی روابط افراد بیشتر از نوع روابط نخستین است. در یک روستای سنتی افراد معمولا در میان هم زاده میشوند، در کنار هم زیست میکنند و روابط آنها بر اساس شناخت متقابل قرار دارد. هر یک از افراد روستایی فرد دیگر جامعه خود را با تمام وجوه و ابعاد شخصیت او میشناسد و میداند فلان شخص که فردی از افراد جامعهاش است، دارای چه خصوصیت اخلاقی است، به چه خانوادهای تعلق دارد و از لحاظ اقتصادی در چه سطحی قرار دارد و دارای چه موقعیتی است. دیگر افراد جامعه دارند. روابط صمیمانه و نزدیک در اجتماع کوچک ده برای مردم مطلوب و خوشایند است. وی مینویسد : اهالی دهکدههای اطراف … شهر … پس از رسیدن به مرحله توانگری و ثروت به شهر منتقل شده و در آن سکونت گزیده و رفته رفته به رفاه زندگی و تجمل خواهی شهرنشینی متمایل گشتهاند. این پدیده اجتماعی در عین حال روشنگر آنست که شهرنشینان بطور عمده خاستگاه اجتماعی روستایی دارند. منبع: دانشنامه رشد
۱۳۹۲-۱۲-۱۴، ۱۱:۲۴ عصر
تعريف شهر از ديدگاه اقتصاددانان: 1) از نظر اقتصاددانان شهر يك واحد اقتصادي است.عواملي نظير تقسيم كار پيچيده تر در شهرها ، روابط اقتصادي حاكم، چگونگي توزيع ثروت و كالاها ، روابط خريدار و فروشنده ، نظام قيمتها و بيكاري در شهر ها از ديد اقتصاددانان مورد تحليل قرار مي گيرند. به نظر آنها قوي ترين كاركرد شهر، كاركرد اقتصادي آن است. 2) تعاریف متعدد و متفاوتی از شهر ارایه شده است. گوناگونی در تعاریف ارائه شده از شهر، از وجود ابعاد مختلف آن و نیز دیدگاههای متفاوت محققان و صاحب نظران درگیر در مسایل شهری نشات می گیرد. با توجه به در تعاریف موجود ارائه شده از شهر در یک جمع بندی شهر را می توان چنین تعریف کرد: « شهر سکونتگاه مجتمعی است با تعداد و تراکم معین و متناسب از جمعیت با بافت و ساختار کالبدی یکپارچه و به هم پیوسته اعم از محلات، کوی ها ویا مناطق مسکونی، بازگانی و تولیدی، اداری، ارتباطی، کشاورزی ونظایر آنها که اکثریت ساکنان شاغل دایمی آن در مشاغل و فعالیت های غیرکشاورزی به کار اشتغال داشته و بر اثر تمرکز تولید و خدمات فرا محلی، کانون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اداری، مواصلاتی و مرکز مبادلات اقتصادی و تامین نیازهای حوزه جذب و نفوذ پیرامون خود نیز می باشد.» موضوعات کلیدی که معمولا در تعاریف شهر بر آن تاکید شده است عبارتند از: تعداد جمعیت، ساختار اقتصادی، سازمان سیاسی، فرهنگ و چشم انداز و ساختار کالبدی. اقتصاد دانان شهری بیشتر بر مفهوم تراکم زیاد در شهر تاکید دارند. این تراکم شامل تراکم جمعیت،فعالیت،سرمایه،اطلاعات و نوآوری در شهر می گردد. بسیاری از خصیصه های اقتصادی، کالبدی، اجتماعی و فرهنگی شهر به نوعی تحت تاثیر تراکم زیاد ایجاد شده در شهر قرار می گیرند. منبع: خلاصه کتاب اقتصاد شهری ( فصل اول/شهرواقتصاد شهری) http://epure.persianblog.ir/post/38/
۱۳۹۲-۱۲-۱۵، ۱۲:۰۱ صبح
من چندسال پیش جامعه شناسی شهری محمود شارع پور رو خوندم حس میکنم اولش توضیح داده بود البته اگه اشتباه نکنم!!!!
۱۳۹۲-۱۲-۱۵، ۰۹:۱۸ صبح
(۱۳۹۲-۱۲-۱۵، ۰۸:۴۸ صبح)hamid_shahrsaz نوشته است: ممنون از شما راپاپورت از نظریه پردازان مطرح در حوزه ی فرهنگ و معماری است. وی در کتاب منشاء فرهنگی مجتمع های زیستی ابتدا به نقد نگرش قوم گرای غربی می پردازد و با بررسی موردی اجتماعات زیستی غیر غربی در نهایت تئوری خود را ارائه می دهد. نظم بخشی به محیط زیستی بر اساس جهان بینی انتزاعی ایده ی اصلی کتاب است. راپاپورت، اموس (1366) منشاء فرهنگی مجتمع های زیستی، ترجمه راضیه رضازاده، تهران، جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و صنعت ایران در این کتاب به مطالب زیر پرداخته شده است : 1. درباره ی منشاء فرهنگی مجتمع های زیستی 2. مبداء شهرها 3. تعاریف شهر 4. دیدگاه های مختلف درباره ی شهر 5. عملکردهای انتظام بخش 6. طرح، نظام و مدل 7. نظام محیط زیست 8. سیستم های مقایسه ای نظم دهی 9. مجتمع های زیستی نمونه راپاپورت با نقد نظریات موجود در زمینه ی شهر بحث خود را آغازمی کند. به باور وی این نظریه ها چند ویژگی بارز دارند که امکان صحت و تعمیم آنها را با مشکلات جدی مواجه می سازد. اولاً "اکثر نظریه های موجود در زمینه ی شهرسازی ، طراحی شهری و معماری و حتی مطالعات مربوط به انسان و محیط زیست او صرفاً بر سنت روشنفکرانه ی طراحی تکیه دارد و فرهنگ و رسوم مردم که اساس شکل گیری محیط زندگی است ، نادیده می انگارد." (ص:9) ثانیاً نظریه های موجود صرفاً به زمان حال (تاریخ نزدیک) اشاره دارد و بعد تاریخی را لحاظ نمی کند. ثالثاً این نظریه ها صرفاً شهرهای غربی را مد نظر قرار داده و به آثار فرهنگ های غیر مدون غیر غربی اشاره نمی کند. راپاپورت برای دست یافتن به یک نظریه ی جامع تر معتقد است باید "زمان" و "فضا" را گسترش داد به این ترتیب که هم به کاوش در تاریخ پرداخت و هم نمونه های غیر غربی را در گستره ای جهانی مورد تدقیق قرار داد. ضمن اینکه در هر مورد به فرهنگ مردم توجه ویژه داشت. محقق در بررسی نمونهه های خود هم به بررسی تغییرات می پردازد که اساس تفکر تحقیقی غربی است و هم به شناسایی ویژگی های ثابت در همه ی فرهنگ های مجتمعات زیستی توجه می کند تادر نهایت بتواند به تعریفی جامع دست یابد. او ابتدا با چند مثال به ناکارآمدی نظریه های جهانشمول اشاره می کند. هدف از این مثال ها بیان اهمیت آشنایی محقق شهر با فرهنگ های گوناگون است. ایده ی اصلی راپاپورت وجود "نظم" در هر اجتماع زیستی است گرچه اغلب این نظم برای " دیگران" قابل درک و تفسیر نیست اما در فرهنگ آن مجتمع زیستی پایه های استواری دارد. مثلاً شهرهای امریکایی حالتی باز و فراخ دارند که ممکن است برای غیر امریکاییان تجربه ی احساس بی مکانی را در پی داشته باشد. دلیل این طراحی به خصوص ، ارزش والای تحرک و جابه جایی و آزادی فردی در فرهنگ امریکایی است. در حالیکه در شهرهای اسلامی اصل بر محدودیت و کنترل است و به همین سبب شهر دارای ساختی بسیار مشخص و بارز است. درک این ساختار نیز برای امریکایی ها دشوار خواهد بود. شهر را عمدتاً مرکز تحولات می دانند. راپاپورت عنوان می کند که این مسئله صرفاً در اروپا نمود دارد در حالیکه مثلاً در ایران و چین شهرها نه مرکز تحولات که مراکز ثبات بوده اند. یکی دیگر از نظریات رایجی که راپاپورت با ارائه ی نمونه هایی به نقد می کشد، اهمیت یافتن مناطق زیستی به نسبت میزان دور شدن از مراکز پرتجمع شهر است. در فرهنگ امریکایی هرچه از مرکز فاصله بگیریم اهمیت مکان برای زندگی افزایش می یابد در حالیکه در نقاط دیگری از جهان این مرکز شهر است که اهمیت دارد و حومه ارزش مکانی چندانی ندارد. راپاپورت در بحث تعریف شهر به نقد نظرها ادامه می دهد. در این بخش به طور خاص به نقد آرای گوردون چایلد و هاردوی در تعریف "شهر" می پردازد. " گوردون چایلد معیارهای شهرنشینی را به ترتیب زیر بیان می کند : - وجود تمرکز جمع کثیری از مردم در یک مکان - تخصص در حرف گوناگون - وجود وسیله ی گردش چرخ اقتصادی - معماری یادمانی عمومی - طبقات اجتماعی خاص - خط - علوم دقیقه - تجارت خارجی - عضویت در گروه بر اساس محل سکونت و نه تبار و نژاد. " (ص:12) راپاپورت مثال هایی مانن "کاتال هیوک" و "جریکو" و اجتماعات پیش کلمبی را مطرح می کند که طبق یافته های باستان شناسی بسیار پیش از اختراع خط وجود داشته اند. تعریف چایلد آشکارا مجتمع های زیستی بسیاری را از گستره ی اطلاق "شهر" خارج می کند. " هاردوی در تعریف شهر از ده معیار استفاده می کند: - وسعت و جمعیت زیاد با توجه به زمان و مکان خاص خود - ثبات - داشتن حداقل تراکمی خاص در رابطه با زمان ومکان خاص خود - ساخت و بافت مشخص و خوانا به وسیله ی خیابان ها و فضاهای شهری - محلی برای کار و زندگی مردم - وجود حداقلی از عملکردهای خاص شهری چون بازار، مراکز اداری و یا سیاسی ،مراکز نظامی، مراکز مذهبی، مراکز آموزشی و نهادهای وابسته به آن - وجود سلسله مراتب اجتماعی ناهمگن و متفاوت - وجود یک مرکز اقتصادی شهری در زمان و مکان خاص خود که یک حوزه ی نفوذ کشاورزی را به هم پیوند داده و در مواد خام تغییرات لازم برای عرضه به بازاری بزرگتر را انجام دهد. - مرکز خدماتی برای مناطق همجوار - مرکز اشاعه ی فرهنگ که از یک شیوه ی زندگی شهری با توجه به زمان و مکان خاص خود برخوردار باشد. " (ص: 12و13) گرچه به نسبت تعریف چایلد جامع تر است اما به باور راپاپورت مانع پذیرش موقعیت شهری مجتمع های زیستی مایاها، بومیان افریقا، شهرهای چین باستان، کامبوج، جاوه، مصر و پرو و حتی یونان ماقبل کلاسیک می داند. عمده ترین نقدهای راپاپورت به این نظریه ها "قوم گرایی" آنهاست. تعریف شهر، تعریفی مبتنی بر شهر مدرن غربی است ( شهرهای قرون وسطی و پس از آن) و هیچ اشاره ای به دیگر تمدن ها ندارد. در ادامه راپاپورت به شیوه ی خاص خود یعنی با توجه به ویژگی های فرهنگی هر سرزمین عناصری را که برای اطلاق واژه ی شهر لازم است چنین عنوان می کند؛ این عناصر در یونان باستان عبارتند از تئاتر،ورزشگاه و تالار بارعام ، در شهرهای اسلامی ،مسجد جامع، بازار دائمی و حمام عمومی، در بین النهرین، کامبوج و مایاها یک معبد، در اروپا حصار، بازار و حکومت مستقل محلی، در اروپای دوره ی کارولیان ها دژ،کلیسا و بازار، در هند معبد، قصر و بازار، در چین قدیم محرابی برای خدای خاک، حصارها و معبدی برای نیاکان پادشاه و ... گرچه عناصر شهری در هر فرهنگی متفاوت است اما ورای این گوناگونی ویژگی یکسانی نهفته است و آن " نظم" است. یک مجتمع زیستی بدلیل ویژگی های بافتی خود " شهر" نیست بلکه شهر عملکرد خاصی می طلبد که همان " نظم بخشیدن به یک منطقه و ایجاد فضای مفید" است. راپاپورت با این تئوری، نظر چایلدمبنی بر وقوع انقلاب شهرنشینی را رد می کند و معتقد است شهرها نه در اثر یک انقلاب ناگهانی که به تدریج و با گسترش حوزه ی نفوذ نظم به وجود آمده اند. تمامی آنچه تا این بخش آمده در حکم مقدمه ای است برای بحث های اصلی راپاپورت. سئوال بنیادین وی در واقع آنست که چرا اساساً انسان به محیط زیست خود شکل منظم می دهد؟ و مهمتر از آن شکل های منظم مجتمع های زیستی از چه عناصری تأثیر می پذیرد؟ راپاپورت از این ایده دفاع می کند که ذهن آدمی برای درک جهان درهم و نامنظم پیرامون خود از سیستم طبقه بندی استفاده می کند و " مدلی آگاهانه" برای جهان بوجود می آورد. مفهوم بخشی به جهان و انسانی کردن آن از طریق اعمال یک نظم خاص امکان پذیر است و ابزار آن نامگذاری و سازماندهی است. " می توان اصولاً محیط مصنوع و مجتمع های زیستی را یکی از شیوه های نظم بخشی به جهان دانست در جوامع سنتی این شیوه ی نظم بخشی اساساً مقدس می باشد." (ص:16) انتظام بخشیدن به محیط بر اساس فرهنگ صورت می گیرد. فرهنگ مجموعه ای از ارزشها و باورهاست که جهان بینی افراد آنها را شکل داده است. محیط های زیستی پهنه های فرهنگی هستند که هویت سازندگان خود را نمایان می سازند. مهمترین عاملی که در جهان بینی انسان ها دخیل است باورهای مذهبی است از اینرو محیط های زیستی نیز بر اساس باورهای قدسی منظم می شود بر اساس تقلید از نظمی ایده آل چون نظم و هماهنگی برین. نظم دهی محیط زیست درواقع نظم دهی چهار عامل است ؛ فضا، زمان، ارتباط و مفهوم. راپاپورت در این کتاب به تفصیل هریک از این عناصر را شرح داده و نقش هریک را در ارتباط با دیگری بیان نموده است. کتاب منشاء فرهنگی مجتمع های زیستی از لحاظ وسعت اطلاعات و مثال ها نیز در خور توجه است. تمامی مباحث کتاب بر اساس نمونه های عینی مطرح شده است. اشکال شماتیک شهرهای باستانی از سراسر جهان و توضیحات نویسنده درباره ی نحوه ی نظم دهی فضایی آنها بیش از یک سوم حجم کتاب را شامل می شود و اطلاعات ارزنده ای در اختیار خواننده قرار می دهد.
| |||||||||
|
موضوعهای مشابه… | |||||
موضوع | نویسنده | پاسخ | بازدید | آخرین ارسال | |
درخواست دریافت مقاله از سایت تیلور | moni_utopia | 4 | 3,169 |
۱۳۹۳-۲-۶، ۰۴:۱۶ عصر آخرین ارسال: moni_utopia |
|
درخواست کمک از شاغلین در بخش خصوصی | najme | 2 | 1,827 |
۱۳۹۳-۱-۲۵، ۰۹:۲۰ صبح آخرین ارسال: najme |
|
شهرهايي از نظر اقتصادي كه به صورت خود كفا اداره مي شوند | pesarameza | 1 | 828 |
۱۳۹۳-۱-۲۰، ۱۰:۱۰ عصر آخرین ارسال: Urbanist |
|
فرق هویت و شخصیت شهر | hamid_shahrsaz | 4 | 2,213 |
۱۳۹۳-۱-۱۶، ۱۰:۲۵ صبح آخرین ارسال: Urbanist |
|
کسی دکتر محمدرضا احدی رو میشناسه ؟ | hossein.elma | 0 | 1,464 |
۱۳۹۲-۱۲-۱۱، ۰۷:۱۵ عصر آخرین ارسال: hossein.elma |
|
تعاریف طراحی شهری | farnooshi | 1 | 1,026 |
۱۳۹۲-۱۲-۹، ۰۱:۱۷ عصر آخرین ارسال: alireza |
|
درخواست یک کلمه از دیکشنری کوان | hamid_shahrsaz | 1 | 1,108 |
۱۳۹۲-۱۱-۲۶، ۱۲:۵۴ صبح آخرین ارسال: m.marziye |