۱۳۹۲-۶-۲۳، ۱۱:۵۴ صبح
شهر، فضایی مرزبندی شده است که تراکم مسکن در آن زیاد و دارای جمعیتی نسبتا بالا و با ناهمگونی فرهنگی است. بر اساس سرشماری ایالات متحده که تعریف بسیار گسترده ای دارد، یک شهر می تواند به هر مکان شهری دارای ۲۵۰۰ نفر و بیشتر اطلاق شود که شهردار دارد (به مدخل های شهرستان ها؛ شهری شدن و شهرنشینی نگاه کنید).
بسیاری از محل هایی که در آمریکا عموما به تعریف بالا منتسب می شوند، مانند لس آنجلس، لاس وگاس یا نیویورک، واقعا شهر نیستند، بلکه مادرشهرهای چند مرکزی شهری شده یا ام ام آر. MMR(به مدخل نواحی مادرشهری چندمرکزی مراجعه شود) هستند. واژه “شهر” به صورت مفرطی مورد استفاده قرار گرفته و اغلب تنها به صورت اختصاری برای اشاره به این نواحی پرجمعیت و شهری شده به کار می رود. در اروپا، واژه های ” کلان شهر ” (مگاپولیس) و “” (مادرشهر) در دوران پس از جنگ به صورت مترادف مورد استفاده قرار می گرفتند و شهرها را به عنوان مکان هایی که متفاوت با لندن و پاریس ، توصیف می کردند. اکنون این واژه ها جای خود را به “شهر- ناحیه” داده اند. این تغییر تا اندازه ای انعکاس دهنده طبیعت محدود توسعه مادرشهری به دلیل محدودیت های طرح ریزی آن است. به این معنا که بسیاری محدودیت های شهری به صورت مصنوعی با دخالت مقررات دولتی بر جای خود باقی می مانند. برای نمونه، کمربند سبز (Green belt)در لندن، توسعه این مادرشهر را به سمت بیرون محدود می کند. سیاست کنرربند سبز که حلقه ای از فضای سبز به دور لندن ایجاد کرده، می تواند از گسترش بی حدوحصر شهر جلوگیری کند، اما همچنین باعث بوجود آمدن پدیده ای به نام نیمبی(NIMBY: Not in My Black Yard) شده است. (کسانی که مخالف ساخت و ساز هستند در جایی که زندگی می کنند: به نقل از دایره المعارف شهری. م) در این مورد، ساکنینی که امتیاز توسعه حومه شهری در نواحی حلقه سبز را به دست آورده اند، به دنبال این پدیده در پی محدودکردن پذیرش تازه واردها هستند و با مقاومت کردن در برابر توسعه آتی حاشیه نشینی، از جمله زیرساخت های جدید می کوشند مانع کسب مزایای پیشین خود توسط تازه واردها شوند. این سیاست نگهداری حدومرزهای شهر از طریق سیاستهای دولتی، تاثیر منفی بر بازارهای این ناحیه داشته و نتیجه آن حفظ تاثیرات مالی در خانه سازی برای ساکنین خارجی بوده است.
شهرها اصولا به این دلیل جنبه سیاسی خود اهمیت دارند. یک شهر آمریکایی مرکب از شهردار، قدرت مالیات بندی و افزایش پول از طریق اوراق مشارکت و دیگر ابزارهای مالی است. این واحد از نظر قانونی می تواند به استخدام نیروی پلیس و مهیاسازی تمامی خدمات اجتماعی برای ساکنان خود بپردازد. شهرها قدرت خودگردانی داشته و دارای صاحب منصبان انتخابی هستند. در نتیجه این امر اخیر، وزارتخانه های شهر، قدرت سیاسی ملی دارند. شهرداران شهرها نیز دارای جنبه سیاسی ملی بسیار بالاتری از همتایان حاشیه نشین خود هستند و به این دلیل شهرها خود تقسیماتی مهم به شمار می روند.
در اروپا بر خلاف ایالات متحده، موقعیت رسمی شهردار، بسته به نظام های مختلف دولتی و حکومتی به شدت تغییر می کند. در فرانسه، پنج شهر بزرگ پاریس، لیون، مارسی، لیل و بوردو قدرتی رسمی و غیر رسمی بسیار دارند. در آلمان، دولت- شهرهای هامبورگ، برمن و برلین با داشتن یک سیستم حکومت ناحیه ای، در موقعیت بالاتری نسبت به سایر شهرهای این کشور قرار دارند. در بریتانیا، لندن شهر اصلی بوده و قدرت و تاثیر رسمی و غیررسمی آن بیش از سایر شهرهای این کشور است. نظام خرده ملی sub-national دولتی به کرات در بریتانیا تغییر کرده است. در حال حاضر، نوعی بازگشت به مفاهیمی چون شهرستان و پندارهای مربوط به تعدیل ناحیه ای در این کشور پیدا شده است.
قدرت سیاسی شهرها به موقعیت آن ها به عنوان مکان فعالیت های اقتصادی بازمی گردد. به رغم پیشرفت به ظاهر ظالمانه پدیده جهانی سازی و دیجیتالی شدن، فعالیت های شرکت های بزرگ فراملی هنوز در برخی شهرهای بزرگ دنیا متمرکز است. مزایای هم مکانی همزمان با انواع اقتصاد تراکم شهری به شکل بازارهای کار تخصصی، دسترسی به حمل و نقل و آرمان های مشترک مربوط به سبک زندگی آشکار می شوند. شهر لندن به عنوان یکی از مراکز مهم مالی دنیا ناشی از مزایای این تجمعات شهری، موقعیت خود را تحت کنترل نگه می دارد (باد و وایمستر، ۱۹۹۲).
شهرها مراکزی مهم به شمار می روند، زیرا محل “فرهنگ شهری” نیز هستند. در گذشته، درک این ویژگی به سبب تباین آن با فرهنگ شهرستانی و به بیان دیگر نواحی روستایی، به راحتی قابل درک بود. با اینهمه، چندین دهه حاشیه نشینی و تاثیر همه جایی رسانه ملی، به گونه ای قابل ملاحظه این تمایز را کاهش داده اند، به طوری که ارزش آن امروز کاهش یافته است. یکی از چهره های شهر که ویژگی سایر ناحیه ها نیست، وجود خیابان های مناسب رشد و فرهنگ پیاده روست. جین جاکوبز (Jane Jacobs)(1961) شهرشناس، این ادعا را مطرح کرده که خیابان های شهری، جنبه بنیادین زندگی شهری هستند (به مدخل محله؛ شهرسازی نوین نگاه کنید). اغلب این ویژگی تمایزآفرین پیاده رو در محیط های ساخته شده به دست بشر، مانند گذرگاه های مشجر طاقدار و پارک های تفریحی با موضوعیت شهر مانند یونیورسال سیتی واک در لس آنجلس (به دخل پیاده رو و خودرو نگاه کنید) شبیه سازی شده است. در لندن سال های دهه ۱۹۷۰، بازار پیشین میوه و سبزی این شهر – کاونت گاردن (Covent Garden)- به صورت یک دهکده شهری تصنعی درآمد. دهکده ای کامل با گذرگاه های طاقی شکل گرجی (Gorgian) پیش ساخته که نوعی تمرین شبیه سازی بسیار موفق از روی یونیورسال لس آنجلس به شمار می رود.
از جنگ جهانی دوم، شهرهای ایالات متحده تغییراتی شگرف به خود دیدند، تنزل صنعتی، خانه ها و مدارس زوال یافته، محله های بسیار پرجمعیت، تبعیض نژادی شدید و آسیب نژادی، افزایش جرم و خشونت، مصرف هشداردهنده منابع که همگی در ایجاد چشم انداز شهری تیره وتاری سهیم بود. برای مدتی کوتاه در دهه ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰، مداخلات وسیع دولت به ظاهرراهی به سوی نجات وضعیت شهری گشود. اما به دلیل ضعف منابع تجدید شونده شهری، ساخت شاهراه های سریع و پروژه های عظیم مربوط به اسکان عمومی، وضعیت شهرها امروز بدتر از هر زمان دیگری به نظر می رسد.
در اروپا، به رغم تخریب بسیاری از چشم اندازهای شهری، تاثیر جنگ جهانی دوم ژرف بود. بازسازی معنای هویت تاریخی شهر، نکته کانونی مساله به شمار می رفت. وین، شهر خوشبختی و پاریس پایتخت نورنامیده می شدند، زیرا موسیقی و هنر اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آن ها هنوز در بازسازی چشم انداز شهری طنین می اندازد (هال، ۱۹۹۸).
بسیاری از محل هایی که در آمریکا عموما به تعریف بالا منتسب می شوند، مانند لس آنجلس، لاس وگاس یا نیویورک، واقعا شهر نیستند، بلکه مادرشهرهای چند مرکزی شهری شده یا ام ام آر. MMR(به مدخل نواحی مادرشهری چندمرکزی مراجعه شود) هستند. واژه “شهر” به صورت مفرطی مورد استفاده قرار گرفته و اغلب تنها به صورت اختصاری برای اشاره به این نواحی پرجمعیت و شهری شده به کار می رود. در اروپا، واژه های ” کلان شهر ” (مگاپولیس) و “” (مادرشهر) در دوران پس از جنگ به صورت مترادف مورد استفاده قرار می گرفتند و شهرها را به عنوان مکان هایی که متفاوت با لندن و پاریس ، توصیف می کردند. اکنون این واژه ها جای خود را به “شهر- ناحیه” داده اند. این تغییر تا اندازه ای انعکاس دهنده طبیعت محدود توسعه مادرشهری به دلیل محدودیت های طرح ریزی آن است. به این معنا که بسیاری محدودیت های شهری به صورت مصنوعی با دخالت مقررات دولتی بر جای خود باقی می مانند. برای نمونه، کمربند سبز (Green belt)در لندن، توسعه این مادرشهر را به سمت بیرون محدود می کند. سیاست کنرربند سبز که حلقه ای از فضای سبز به دور لندن ایجاد کرده، می تواند از گسترش بی حدوحصر شهر جلوگیری کند، اما همچنین باعث بوجود آمدن پدیده ای به نام نیمبی(NIMBY: Not in My Black Yard) شده است. (کسانی که مخالف ساخت و ساز هستند در جایی که زندگی می کنند: به نقل از دایره المعارف شهری. م) در این مورد، ساکنینی که امتیاز توسعه حومه شهری در نواحی حلقه سبز را به دست آورده اند، به دنبال این پدیده در پی محدودکردن پذیرش تازه واردها هستند و با مقاومت کردن در برابر توسعه آتی حاشیه نشینی، از جمله زیرساخت های جدید می کوشند مانع کسب مزایای پیشین خود توسط تازه واردها شوند. این سیاست نگهداری حدومرزهای شهر از طریق سیاستهای دولتی، تاثیر منفی بر بازارهای این ناحیه داشته و نتیجه آن حفظ تاثیرات مالی در خانه سازی برای ساکنین خارجی بوده است.
شهرها اصولا به این دلیل جنبه سیاسی خود اهمیت دارند. یک شهر آمریکایی مرکب از شهردار، قدرت مالیات بندی و افزایش پول از طریق اوراق مشارکت و دیگر ابزارهای مالی است. این واحد از نظر قانونی می تواند به استخدام نیروی پلیس و مهیاسازی تمامی خدمات اجتماعی برای ساکنان خود بپردازد. شهرها قدرت خودگردانی داشته و دارای صاحب منصبان انتخابی هستند. در نتیجه این امر اخیر، وزارتخانه های شهر، قدرت سیاسی ملی دارند. شهرداران شهرها نیز دارای جنبه سیاسی ملی بسیار بالاتری از همتایان حاشیه نشین خود هستند و به این دلیل شهرها خود تقسیماتی مهم به شمار می روند.
در اروپا بر خلاف ایالات متحده، موقعیت رسمی شهردار، بسته به نظام های مختلف دولتی و حکومتی به شدت تغییر می کند. در فرانسه، پنج شهر بزرگ پاریس، لیون، مارسی، لیل و بوردو قدرتی رسمی و غیر رسمی بسیار دارند. در آلمان، دولت- شهرهای هامبورگ، برمن و برلین با داشتن یک سیستم حکومت ناحیه ای، در موقعیت بالاتری نسبت به سایر شهرهای این کشور قرار دارند. در بریتانیا، لندن شهر اصلی بوده و قدرت و تاثیر رسمی و غیررسمی آن بیش از سایر شهرهای این کشور است. نظام خرده ملی sub-national دولتی به کرات در بریتانیا تغییر کرده است. در حال حاضر، نوعی بازگشت به مفاهیمی چون شهرستان و پندارهای مربوط به تعدیل ناحیه ای در این کشور پیدا شده است.
قدرت سیاسی شهرها به موقعیت آن ها به عنوان مکان فعالیت های اقتصادی بازمی گردد. به رغم پیشرفت به ظاهر ظالمانه پدیده جهانی سازی و دیجیتالی شدن، فعالیت های شرکت های بزرگ فراملی هنوز در برخی شهرهای بزرگ دنیا متمرکز است. مزایای هم مکانی همزمان با انواع اقتصاد تراکم شهری به شکل بازارهای کار تخصصی، دسترسی به حمل و نقل و آرمان های مشترک مربوط به سبک زندگی آشکار می شوند. شهر لندن به عنوان یکی از مراکز مهم مالی دنیا ناشی از مزایای این تجمعات شهری، موقعیت خود را تحت کنترل نگه می دارد (باد و وایمستر، ۱۹۹۲).
شهرها مراکزی مهم به شمار می روند، زیرا محل “فرهنگ شهری” نیز هستند. در گذشته، درک این ویژگی به سبب تباین آن با فرهنگ شهرستانی و به بیان دیگر نواحی روستایی، به راحتی قابل درک بود. با اینهمه، چندین دهه حاشیه نشینی و تاثیر همه جایی رسانه ملی، به گونه ای قابل ملاحظه این تمایز را کاهش داده اند، به طوری که ارزش آن امروز کاهش یافته است. یکی از چهره های شهر که ویژگی سایر ناحیه ها نیست، وجود خیابان های مناسب رشد و فرهنگ پیاده روست. جین جاکوبز (Jane Jacobs)(1961) شهرشناس، این ادعا را مطرح کرده که خیابان های شهری، جنبه بنیادین زندگی شهری هستند (به مدخل محله؛ شهرسازی نوین نگاه کنید). اغلب این ویژگی تمایزآفرین پیاده رو در محیط های ساخته شده به دست بشر، مانند گذرگاه های مشجر طاقدار و پارک های تفریحی با موضوعیت شهر مانند یونیورسال سیتی واک در لس آنجلس (به دخل پیاده رو و خودرو نگاه کنید) شبیه سازی شده است. در لندن سال های دهه ۱۹۷۰، بازار پیشین میوه و سبزی این شهر – کاونت گاردن (Covent Garden)- به صورت یک دهکده شهری تصنعی درآمد. دهکده ای کامل با گذرگاه های طاقی شکل گرجی (Gorgian) پیش ساخته که نوعی تمرین شبیه سازی بسیار موفق از روی یونیورسال لس آنجلس به شمار می رود.
از جنگ جهانی دوم، شهرهای ایالات متحده تغییراتی شگرف به خود دیدند، تنزل صنعتی، خانه ها و مدارس زوال یافته، محله های بسیار پرجمعیت، تبعیض نژادی شدید و آسیب نژادی، افزایش جرم و خشونت، مصرف هشداردهنده منابع که همگی در ایجاد چشم انداز شهری تیره وتاری سهیم بود. برای مدتی کوتاه در دهه ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰، مداخلات وسیع دولت به ظاهرراهی به سوی نجات وضعیت شهری گشود. اما به دلیل ضعف منابع تجدید شونده شهری، ساخت شاهراه های سریع و پروژه های عظیم مربوط به اسکان عمومی، وضعیت شهرها امروز بدتر از هر زمان دیگری به نظر می رسد.
در اروپا، به رغم تخریب بسیاری از چشم اندازهای شهری، تاثیر جنگ جهانی دوم ژرف بود. بازسازی معنای هویت تاریخی شهر، نکته کانونی مساله به شمار می رفت. وین، شهر خوشبختی و پاریس پایتخت نورنامیده می شدند، زیرا موسیقی و هنر اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آن ها هنوز در بازسازی چشم انداز شهری طنین می اندازد (هال، ۱۹۹۸).
If you don't like where you are,change it! you're not a tree
Jim Rohon
Jim Rohon