۱۳۸۹-۱۲-۲۵، ۱۱:۵۹ عصر
مروزه برخی از نويسندگانی كه به اين موضوع میپردازند، حتی مدعیاند كه جنبش نوین، حكم گونهای «كلاف سردرگم» را دارد؛ آنان بر این باورند كه معماران مدرن در عالم واقع، «ايديولوژی» مشتركی نداشتند و به طريق اولی معماری مدرن نمیتوانست اصولاً وجود داشته باشد. جنبش مدرن بیترديد مبنا و جهتگيری ویژه خود را داشته است، و تنها آن دم كه اين به درستی درك گردد، امكان رسيدن به ارزيابی منصفانهای از پيامدهای آن، و از جمله كوششهای پست مدرن اخير، فراهم میآيد. به اين طريق میتوان به نقطه عزيمتی برای جست و جو و پيگيری معماری مردم سالار در عصری كه در آن به سر میبريم، دست يافت.
هدف كلی معماری مدرن اين است كه برای انسان محل سکونتی جديد ایجاد کند. اين سكونتگاه جديد بايد نياز به شناسايی را برآورده سازد و بدين ترتيب تجلی «رابطه دوستانه» جديد بين انسان و محيط زيست او باشد. لوكوربوزيه در سال ۱۹۲۳ نوشت: « مسئله خانه، مسئله عصر است.»، «تعادل اجتماع به اين مسئله بستگی دارد. معماری، در اين دوره نوسازی، نخستين وظيفهاش تجديد نظر در ارزشها و عناصر تشكيل دهنده خانه است.»
نخستین آگهی (اعلامیه) مهم بينالمللی معماری نوین، وايسنهوف در اشتوتگارت –1927- در واقع نمايشگاهی با عنوان «سكونتگاه» بود. جنبش مدرن با در نظر گرفتن سكونتگاه به عنوان نقطه عطف، سلسله مراتب سنتی كارهای ساختمانی را دگرگون كرد. كليسا و قصر، به عنوان مهمترين كارهای گذشته، اهميت خود رااز دست دادند، و از آن زمان به بعد موسسات عمومی دولتی ، «توسعه» خانه را مورد توجه قرار دادند. به موجب همين امر نوعی نگرش دموكراتيك جديد، بر پایه ی ساختار دنيای نوین پديد آمد.
بارها پيشگامان معماری مدرن تازگی جهان مدرن را یادآور شدند، و تأكيد کردند كه اکنون معماری نمیتواند با فرمهای گذشته به كار رود. در اين باره، شعار لوكوربوزيه بسيار شناخته شده است: «عصر مهمی آغاز شده است. روحيه جديدی به وجود آمده... سنتها و رسوم باعث سركوب معماری شدهاند. «سبكها» دروغ اند... عصر متعلق به ما، و سبك متعلق به آن ، روز به روز معين میشوند.» و ميس ون دروهه میافزايد:« نه ديروز، نه فردا، بلكه فرم را تنها در همين اامروز میتوان معين ساخت.» اين عقيده كه بيان شد بیتوجه به عقايد سياسی بود، گرچه هر دو با نگرشی ريشهای با يكديگر پيش میرفتند. هانس مه ير ماركسيست در مقالهای با عنوان «دنيای نوین» نوشت: «هر عصری فرم جديد خود را میطلبد. هدف ماست كه به دنيای جديد، شكلی جديد با معانی امروز بدهيم. اما دانش ما از گذشته باری است كه بردوش ما سنگينی میكند...» نتيجه آنكه، معماری بايد از نو دست بهكار شود «انگار هرگز پيش از اين نبوده است»، و اين هدفی است كه پيش از اين درباره آغاز قرن مطرح نشده بود.
در گذشته تصور فضا و فرم همچون نگارههايي يكپارچه مينمودند كه همزمان داراي ویژگیهای بنیادی(كلی) و محلی (تفصيلی) بودند. چنين انگارههايي عبارت بودند از ستون، طاق، ستنوری، برج، هرم، و سقف گنبدي. لوكوربوزيه با درک اين موضوع معماري را به عنوان «بازي استادانه، درست و شكوهمند حجمهايی كه در پرتو نور گرد يكديگر ميآيند... و بدين ترتیب مكعب، مخروط، كره، استوانه، و هرم فرمهاي بسيار مهمياند...» تعريف ميكند.
هدف كلی معماری مدرن اين است كه برای انسان محل سکونتی جديد ایجاد کند. اين سكونتگاه جديد بايد نياز به شناسايی را برآورده سازد و بدين ترتيب تجلی «رابطه دوستانه» جديد بين انسان و محيط زيست او باشد. لوكوربوزيه در سال ۱۹۲۳ نوشت: « مسئله خانه، مسئله عصر است.»، «تعادل اجتماع به اين مسئله بستگی دارد. معماری، در اين دوره نوسازی، نخستين وظيفهاش تجديد نظر در ارزشها و عناصر تشكيل دهنده خانه است.»
نخستین آگهی (اعلامیه) مهم بينالمللی معماری نوین، وايسنهوف در اشتوتگارت –1927- در واقع نمايشگاهی با عنوان «سكونتگاه» بود. جنبش مدرن با در نظر گرفتن سكونتگاه به عنوان نقطه عطف، سلسله مراتب سنتی كارهای ساختمانی را دگرگون كرد. كليسا و قصر، به عنوان مهمترين كارهای گذشته، اهميت خود رااز دست دادند، و از آن زمان به بعد موسسات عمومی دولتی ، «توسعه» خانه را مورد توجه قرار دادند. به موجب همين امر نوعی نگرش دموكراتيك جديد، بر پایه ی ساختار دنيای نوین پديد آمد.
بارها پيشگامان معماری مدرن تازگی جهان مدرن را یادآور شدند، و تأكيد کردند كه اکنون معماری نمیتواند با فرمهای گذشته به كار رود. در اين باره، شعار لوكوربوزيه بسيار شناخته شده است: «عصر مهمی آغاز شده است. روحيه جديدی به وجود آمده... سنتها و رسوم باعث سركوب معماری شدهاند. «سبكها» دروغ اند... عصر متعلق به ما، و سبك متعلق به آن ، روز به روز معين میشوند.» و ميس ون دروهه میافزايد:« نه ديروز، نه فردا، بلكه فرم را تنها در همين اامروز میتوان معين ساخت.» اين عقيده كه بيان شد بیتوجه به عقايد سياسی بود، گرچه هر دو با نگرشی ريشهای با يكديگر پيش میرفتند. هانس مه ير ماركسيست در مقالهای با عنوان «دنيای نوین» نوشت: «هر عصری فرم جديد خود را میطلبد. هدف ماست كه به دنيای جديد، شكلی جديد با معانی امروز بدهيم. اما دانش ما از گذشته باری است كه بردوش ما سنگينی میكند...» نتيجه آنكه، معماری بايد از نو دست بهكار شود «انگار هرگز پيش از اين نبوده است»، و اين هدفی است كه پيش از اين درباره آغاز قرن مطرح نشده بود.
در گذشته تصور فضا و فرم همچون نگارههايي يكپارچه مينمودند كه همزمان داراي ویژگیهای بنیادی(كلی) و محلی (تفصيلی) بودند. چنين انگارههايي عبارت بودند از ستون، طاق، ستنوری، برج، هرم، و سقف گنبدي. لوكوربوزيه با درک اين موضوع معماري را به عنوان «بازي استادانه، درست و شكوهمند حجمهايی كه در پرتو نور گرد يكديگر ميآيند... و بدين ترتیب مكعب، مخروط، كره، استوانه، و هرم فرمهاي بسيار مهمياند...» تعريف ميكند.