۱۳۹۱-۱۰-۱۵، ۱۱:۴۶ صبح
سلام
وای چقدر شاکی وقتی آدم میخونه انگار یه مقدار زیادی از حرفای دلشو شنیده :D
می دونید یکی از اساسی ترین عواملی که باعث شده در رشته های معماری و شهرسازی سردرگمی اینچنینی به وجود بیادف عدم اطلاع دقیق از اونچیزیه که معماری و شهرسازی قرار هست تو این کشور و با این مردم تجربه کنه و انجام بده؛ چه از حیث مبانی و چه در شیوه اجرا. یعنی اول اینکه باید بدونیم که مردم کشور ما با تمامی اداب و رسوم و مذهب و فرهنگ خاص و متعلق به خودشون با هرجای دیگه دنیا تفاوت دارند و بنابراین باید از شیوه مخصوص به خودشون استفاده کرد. نه اینکه صرفا نمونه هایی که در جاهای دیگه دنیا اجرا شده رو بیایم اجرا کنیم.(هزاران مثال میشه زد از طرح جامع تا...).
دوم اینکه حتی در معماری و شهرسازی غربی هم شیوه های بسیار متفاوت و گاهی متضاد وجود داره. شما هرگز شهرسازی فرانسه و امریکا رو نمیتونید یکی بکنید. یا معماری هم به همین صورت. در حالی که میبینیم متاسفانه اساتید به نام هنوز در گیر و دار گذر در اندیشه های قرن 19 و 20 کشورهای اروپایی و امریکایی هستند! نمیگم این کار بده که اتفاقا خوبه و حتی لازمه؛ اما قطعا جزو الویت های مرتبه یک و دو قرار نمیگیره
با تمام این اوصاف و این انتقاداتی که وارد هم هست، بی انصافیه اگه بخوایم این موضوع رو به تمامی اساتید کشورمون تعمیم بدیم. هنوز هم اساتیدی پیدا میشن که به معنی واقعی استاد خیلی نزدیک هستند. برای مثال کسانی که دانشگاه امام خمینی ره قزوین درس خوندن یا میخونند حتما با دکتر امین زاده کلاس داشتند و صابون ایشون به تنشون خورده و احتمالا تونستند معنی استاد رو بچشند. هروقت از این رشته زده شدید، اگه یک جلسه با ایشون درس داشته باشید دوباره باز خواهید گشتتتتت. امتحان کنید. کاش بقیه هم از ایشون یاد می گرفتند و یاد گرفتن دانشجوها براشون ازش داشت
ایشالا همتون یه روز استاد بشید از اونایی که وقتی دانشجوهاتون رفتند دعاتون کنند.
وای چقدر شاکی وقتی آدم میخونه انگار یه مقدار زیادی از حرفای دلشو شنیده :D
می دونید یکی از اساسی ترین عواملی که باعث شده در رشته های معماری و شهرسازی سردرگمی اینچنینی به وجود بیادف عدم اطلاع دقیق از اونچیزیه که معماری و شهرسازی قرار هست تو این کشور و با این مردم تجربه کنه و انجام بده؛ چه از حیث مبانی و چه در شیوه اجرا. یعنی اول اینکه باید بدونیم که مردم کشور ما با تمامی اداب و رسوم و مذهب و فرهنگ خاص و متعلق به خودشون با هرجای دیگه دنیا تفاوت دارند و بنابراین باید از شیوه مخصوص به خودشون استفاده کرد. نه اینکه صرفا نمونه هایی که در جاهای دیگه دنیا اجرا شده رو بیایم اجرا کنیم.(هزاران مثال میشه زد از طرح جامع تا...).
دوم اینکه حتی در معماری و شهرسازی غربی هم شیوه های بسیار متفاوت و گاهی متضاد وجود داره. شما هرگز شهرسازی فرانسه و امریکا رو نمیتونید یکی بکنید. یا معماری هم به همین صورت. در حالی که میبینیم متاسفانه اساتید به نام هنوز در گیر و دار گذر در اندیشه های قرن 19 و 20 کشورهای اروپایی و امریکایی هستند! نمیگم این کار بده که اتفاقا خوبه و حتی لازمه؛ اما قطعا جزو الویت های مرتبه یک و دو قرار نمیگیره
با تمام این اوصاف و این انتقاداتی که وارد هم هست، بی انصافیه اگه بخوایم این موضوع رو به تمامی اساتید کشورمون تعمیم بدیم. هنوز هم اساتیدی پیدا میشن که به معنی واقعی استاد خیلی نزدیک هستند. برای مثال کسانی که دانشگاه امام خمینی ره قزوین درس خوندن یا میخونند حتما با دکتر امین زاده کلاس داشتند و صابون ایشون به تنشون خورده و احتمالا تونستند معنی استاد رو بچشند. هروقت از این رشته زده شدید، اگه یک جلسه با ایشون درس داشته باشید دوباره باز خواهید گشتتتتت. امتحان کنید. کاش بقیه هم از ایشون یاد می گرفتند و یاد گرفتن دانشجوها براشون ازش داشت
ایشالا همتون یه روز استاد بشید از اونایی که وقتی دانشجوهاتون رفتند دعاتون کنند.
اگر انسان ها بدانند بودنشان باهم چقدر محدود است، محبتشان به هم نامحدود می شود. امام علی (ع)
iiiliia@yahoo.com
iiiliia@yahoo.com