۱۳۹۰-۲-۲۵، ۰۷:۵۵ عصر
در گستره جهان امروز،
انسان، یکتاسوار عرصه ذهن، زمینه وسیعی بر شکلگیری افکار و ایدههای نو به
وجودآوردهاست؛ معیارهایی موثر که با اندکی تعدیل، با تعریف خط مشی مناسب، راهگشای
افقهای گستردهای واقع شدهاست
انسان، یکتاسوار عرصه ذهن، زمینه وسیعی بر شکلگیری افکار و ایدههای نو به
وجودآوردهاست؛ معیارهایی موثر که با اندکی تعدیل، با تعریف خط مشی مناسب، راهگشای
افقهای گستردهای واقع شدهاست
گذشت زمان در میان هزاران گونه انتخاب و
عمل بر تداوم فیزیکی بشر افزوده و بر تعدد ساختههای او میافزاید، اما نباید
فراموش کرد که معنی حضور ما در گستره اندیشه درک خواهد شد و اندیشه یک معمار،
سازنده و ساماندهنده ساختاریست که وی بنا میکند
مبانی نظری، نظامیاز
انگارههای ذهنی گوناگون است که یک یا گروهی از پدیدهها را توصیف و تبیین میکند؛
این انگارههای ذهنی ممکن است اعتقادی شخصی باشند، یا با استفاده از روشهای علمی،
مورد آزمونهای مختلف قرار گیرند و غالبا در مقابل دنیای واقعی مطرح شوند، تمایزی
مهم که باید در شرایطی مناسب مورد بررسی قرار گیرد
بسیاری از نظریههای علمی
شرایطی را پیشنهاد میکنند که نمیتواند در زندگی روزمره عینا وجود داشته باشد؛
طرحی که ممکن است به شکل نظری کار کند ولی در عمل جوابگو نیست، مثل رقابت در شرایط
کاملا مساوی یا نظریه حرکت بدون اصطکاک
اندیشه، چه بر مبنای قاعدهها یا راه و
روشهای شناخته شده، پویایی خود را بر چهره برونی پیکره معماری نمایان کند، چه بر
مبنای ابداعهایی که در لحظههای متفاوت، گسسته از یکدیگرند و در طول مسیرهای
بهرهبرداری و زندگی با یکدیگر پیوند مییابند، دریافت شود...، میتواند مکانها
یا فرصتهایی را برای آدمیان ایجاد کند
پایه معرفتی و مبانینظری هر حرفهای
نیاز به ساختار اولیه قوی دارد، که میتواند نمودی از کارکردها و تجربههای عملی و
ذهنی بشر در طول تاریخ باشد؛ این مبانی بر هنرمند بودن و بر باورهای فردی معماران
به خصوص با تاکیدی خاص در مورد معماری "خوب" و "درست"، نشاندهنده نوع جهانبینی و
نحوه تفکر است، تفکری که متشکل از مجموعه اطلاعاتی که از جهان هستی در ذهن ایشان
نقش بسته، در صورت بالفعل شدن با استفاده از ابزار نمایشی سهبعدی، متشکل از مجموعه
روابطی که ما را به عینیت نزدیک میکنند، میتوانند بیانی از وجوه مختلف یک کالبد
معماری را برای ما ایجاد کرده، در عین حال چنین اندیشه کاملی، در تعاملاتی که با
چرخه هستی برقرار کرده است پویایی خویش را حفظ کرده، همیشه در حال نو شدن باشد
معمار با در دست داشتن آنچه که از جهان معنا یافته، با نظمدهی به ابزارهای
تخصصی خویش، حرکتی را به سوی معماری آغاز میکند. اندیشهها و ارزشهای رایج در
جامعه، که میتواند با موضوع آفرینش او مرتبط باشد را روی میز کار خود جمعآوری
کرده، با تجزیه و تحلیل آنها و تبیین ایده اصلی شروع به خلق فضایی سهبعدی و بصری
میکند
مبانی نظری و پشتوانه فکری معماران از دیرباز نقشی حساس و تعیین کننده
درشکلگیری و نوع روند حرکتی پروژه، برعهدهداشتهاست؛ به گونهای که معماران موفق،
در زمینههای مختلف، فنی و هنری به مطالعه و تجربه پرداخته و با تاکیدی خاص بر شعاع
آگاهی معمار و نوع سازماندهی ذهنی او در ابعاد و شرایط مختلف شخصیتی چند بعدی از
خود ارایه دادهاند
بطوریکه همگی در ساختار فکری معمار دخیلند و در مجموعهای
از گزینههای یاد شده تشکیل کلیتی را میدهند که در عین راهگشا بودن و تجویز
ابزارهای مناسب بر مضمون هویتی معماری میافزاید. نمودی که میتواند مخاطب را
برانگیخته و تداعی دوباره و نوتر از آنچه که دیدهاست را به وجود آورد
معماری
آن چیزی نیست که دیده میشود؛ وجه نهایی، سخن انتزاعی تدوین شدهای است که درونش
مفاهیم، اندیشهها، فرهنگها و ارزشهایی به رمز جلوهگر شدهاند
تصوری که
آدمیاز فضای ساخته شده دارد، در طول راهی که توسط وی طی شود تا به تصویری خاص جهت
ترسیم درآید، از صافیهای خاصی میگذرد. آدمیزاد شاید بتواند آنچه دیدهاست را به
سخن بیاورد و جلوههایی کم و بیش کامل از آنچه به عین تجربه کردهاست را به دیگران
انتقال دهد
با استناد به نگاه اجمالی که به اهمیت اندیشه و نقش موثر آن در
روند آفرینش اثر معماری داشتیم، چنین میتوان نتیجه گرفته که تفکر در معنای عام و
تفکر معماری در معنای خاص که بتواند روندی خلاقانه را برای یک معمار ایجاد کرده، به
عنوان کنترلکنندهای در هدایت و به نتیجه رساندن ایده اولیه تا مرحله «ساخته شدن
» لحاظ شود، غیر قابل چشم پوشی است
عمل بر تداوم فیزیکی بشر افزوده و بر تعدد ساختههای او میافزاید، اما نباید
فراموش کرد که معنی حضور ما در گستره اندیشه درک خواهد شد و اندیشه یک معمار،
سازنده و ساماندهنده ساختاریست که وی بنا میکند
مبانی نظری، نظامیاز
انگارههای ذهنی گوناگون است که یک یا گروهی از پدیدهها را توصیف و تبیین میکند؛
این انگارههای ذهنی ممکن است اعتقادی شخصی باشند، یا با استفاده از روشهای علمی،
مورد آزمونهای مختلف قرار گیرند و غالبا در مقابل دنیای واقعی مطرح شوند، تمایزی
مهم که باید در شرایطی مناسب مورد بررسی قرار گیرد
بسیاری از نظریههای علمی
شرایطی را پیشنهاد میکنند که نمیتواند در زندگی روزمره عینا وجود داشته باشد؛
طرحی که ممکن است به شکل نظری کار کند ولی در عمل جوابگو نیست، مثل رقابت در شرایط
کاملا مساوی یا نظریه حرکت بدون اصطکاک
اندیشه، چه بر مبنای قاعدهها یا راه و
روشهای شناخته شده، پویایی خود را بر چهره برونی پیکره معماری نمایان کند، چه بر
مبنای ابداعهایی که در لحظههای متفاوت، گسسته از یکدیگرند و در طول مسیرهای
بهرهبرداری و زندگی با یکدیگر پیوند مییابند، دریافت شود...، میتواند مکانها
یا فرصتهایی را برای آدمیان ایجاد کند
پایه معرفتی و مبانینظری هر حرفهای
نیاز به ساختار اولیه قوی دارد، که میتواند نمودی از کارکردها و تجربههای عملی و
ذهنی بشر در طول تاریخ باشد؛ این مبانی بر هنرمند بودن و بر باورهای فردی معماران
به خصوص با تاکیدی خاص در مورد معماری "خوب" و "درست"، نشاندهنده نوع جهانبینی و
نحوه تفکر است، تفکری که متشکل از مجموعه اطلاعاتی که از جهان هستی در ذهن ایشان
نقش بسته، در صورت بالفعل شدن با استفاده از ابزار نمایشی سهبعدی، متشکل از مجموعه
روابطی که ما را به عینیت نزدیک میکنند، میتوانند بیانی از وجوه مختلف یک کالبد
معماری را برای ما ایجاد کرده، در عین حال چنین اندیشه کاملی، در تعاملاتی که با
چرخه هستی برقرار کرده است پویایی خویش را حفظ کرده، همیشه در حال نو شدن باشد
معمار با در دست داشتن آنچه که از جهان معنا یافته، با نظمدهی به ابزارهای
تخصصی خویش، حرکتی را به سوی معماری آغاز میکند. اندیشهها و ارزشهای رایج در
جامعه، که میتواند با موضوع آفرینش او مرتبط باشد را روی میز کار خود جمعآوری
کرده، با تجزیه و تحلیل آنها و تبیین ایده اصلی شروع به خلق فضایی سهبعدی و بصری
میکند
مبانی نظری و پشتوانه فکری معماران از دیرباز نقشی حساس و تعیین کننده
درشکلگیری و نوع روند حرکتی پروژه، برعهدهداشتهاست؛ به گونهای که معماران موفق،
در زمینههای مختلف، فنی و هنری به مطالعه و تجربه پرداخته و با تاکیدی خاص بر شعاع
آگاهی معمار و نوع سازماندهی ذهنی او در ابعاد و شرایط مختلف شخصیتی چند بعدی از
خود ارایه دادهاند
بطوریکه همگی در ساختار فکری معمار دخیلند و در مجموعهای
از گزینههای یاد شده تشکیل کلیتی را میدهند که در عین راهگشا بودن و تجویز
ابزارهای مناسب بر مضمون هویتی معماری میافزاید. نمودی که میتواند مخاطب را
برانگیخته و تداعی دوباره و نوتر از آنچه که دیدهاست را به وجود آورد
معماری
آن چیزی نیست که دیده میشود؛ وجه نهایی، سخن انتزاعی تدوین شدهای است که درونش
مفاهیم، اندیشهها، فرهنگها و ارزشهایی به رمز جلوهگر شدهاند
تصوری که
آدمیاز فضای ساخته شده دارد، در طول راهی که توسط وی طی شود تا به تصویری خاص جهت
ترسیم درآید، از صافیهای خاصی میگذرد. آدمیزاد شاید بتواند آنچه دیدهاست را به
سخن بیاورد و جلوههایی کم و بیش کامل از آنچه به عین تجربه کردهاست را به دیگران
انتقال دهد
با استناد به نگاه اجمالی که به اهمیت اندیشه و نقش موثر آن در
روند آفرینش اثر معماری داشتیم، چنین میتوان نتیجه گرفته که تفکر در معنای عام و
تفکر معماری در معنای خاص که بتواند روندی خلاقانه را برای یک معمار ایجاد کرده، به
عنوان کنترلکنندهای در هدایت و به نتیجه رساندن ایده اولیه تا مرحله «ساخته شدن
» لحاظ شود، غیر قابل چشم پوشی است