معماری در ادبيات ايران - نسخهی قابل چاپ +- ایران شهرساز (https://www.iranshahrsaz.com) +-- انجمن: آرشیو ایران شهرساز (رایگان) (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1806) +--- انجمن: اخبار (رایگان) (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1807) +---- انجمن: اخبار انجمن معماری (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=106) +---- موضوع: معماری در ادبيات ايران (/showthread.php?tid=985) |
معماری در ادبيات ايران - ALI XxX - ۱۳۸۹-۱۲-۲۱ معماری در ادبيات ايران : معماری در لغت به معنای بنایی ، علم بنایی وشغل معمار و نیز به معنای آبادسازی و آبادانی است . در ادبیات ایران و به ویژه در کلام شاعران بارها از این لغت استفاده شده است. مصطفی آمده به معماری که دلم را خراب دیدستند ( خاقانی) به معماری کعبه چون دست برد زمانه ابراهیم بپنداشتش ( خاقانی ) این فسانه ز بهر آن گفتم که تا آنگه که معماری این مزرعه به تو مفروض است نگذاری بی عمارت گذارند. ( مرزبان نامه ) با این مقدمات معماری ولایت خوارزم بدو ارزانی داشتیم. ( التوسل الی الترسل ) اما معمار یک واژه عربی و صیغه مبالغه است به معنای بسیار عمارت کننده ؛ آنکه عمارت کند و موجب رونق و تعالی گردد. زهی معمار انصاف تو کرده در و دیوار دین و داد معمور ( انوری ) ای در زمین ملت معمار کشور دین بادی چوبیت معمور اندر فلک معمر ( خاقانی ) پیشت صف بهرامیان بشته غلامی را میان در خانه اسلامیان عدل تو معمار آمده ( خاقانی ) جمشید ملک هیئت خورشید فلک هیئت یک هندسه رایش معمار همه عالم ( خاقانی ) معمار دین آثار او دین زنده از کردار او گنجی است آن دیوار او از خضر بنا داشته ( خاقانی ) کلک آن رکن چون مهندس عقل پنج دکان شرع را معمار ( خاقانی ) خدا ترس را بر رعیت گمار که معمار ملک است پرهیزگار ( بوستان ) معمار خانه های کهن را کند خراب تا تو نهد اساس که نو بهتر از کهن ( قاآنی ) مهندسان روشن روان و معماران کاردان طرح شهری برکشیدند . ( ظفرنامه یزدی ) همچنین در ادبیات ایران از واژه معمار در ترکیبات گوناگونی استفاده شده است مثلا ناظم الاطبا ترکیب معمار کارخانه قدرت را کنایه از خداوند عالم گرفته است . کنکاش این واژه در لابلای متون فارسی نشان از این دارد که واژه معمار هماره نشانی از تقدس و بزرگی با خود همراه داشته است . در شعر خاقانی ، پیامبر اسلام به عنوان یک معمار که سازنده و روشن کننده دلها است معرفی شده و هدف از رسالت وی را معماری دلهای آدمیان دانسته است . و یا اینکه در جای دیگری عنوان می کند که زمانی مردم ابراهیم نبی را شناختند که معماری کعبه را به پایان برد. این همنشینی کلمات بی شک نشان از شان معمار و معماری در نزد ادیبان ایران بوده است . تفاوت میان ساختن و معماری در ادبیات ایران آشکار است ، آنها از واژه معماری به عنوان حقیقتی متفاوت از ساختن و بنا کردن ، برای تکمیل و غنای مفاهیم خویش بهره می گرفتند. همچنین در شعر خاقانی کلماتی چون عدل به عنوان یک ویژگی معمار آمده . عدل معانی بسیاری دارد و یکی از صفات خداوند نیز می باشد . ایجاد برابری و میانه روی و پایداری از جمله معانی است که می توان برای عدل معمارانه به کار برد . به همین خاطر خاقانی در جای دیگری ، خداوند را معماری دانسته که در تمام عالم یک تدبیر و نگرش خاص را لحاظ کرده و نظامات طبیعت را به هندسه واحدی تشبیه کرده است ، همانند معماری که در طرح خود یک نگرش خاص را بسط می دهد . در جای دیگری کلک را به عنوان ابزار سازندگی معمار معرفی می کند و قلم را وسیله تراوش خلاقیت معمار از ذهن می داند . نکته جالب توجه در ادبیات ایران این است که حوزه فعالیت معماران از یک خانه ساده تا خانه خدا و حتی شهر و جهان را در بر می گیرد . آنچه که در ظفرنامه یزدی آمده است ، نشان از نقش اندیشه معماران در ساخت شهرها و تمایز میان حوزه سازندگان و طراحان است . ادبیات ایران که ظرافت و دقت اندیشی ، بارزترین ویژگی آن است ، شناخت و درک درستی از معمار و معماری را به مخاطب خود عرضه می کند و با همنشینی اندیشمندانه کلمات و ترکیبات و همچنین نوعی تبادل مضامین میان واژگان ، معنی و اهمیت نقش معمار را برای خواننده روشن می سازد . از آنجایی که ادبیات نوشتاری زمینه ادبیات گفتاری و سازنده فرهنگ عمومی است ، معماری گذشته ایران معماری است که در زمان خود ارزشمند بوده است و می توانسته میان مردم مقبول باشد . عدل معمارانه در فضای معماری سنتی ایران از کاخها گرفته تا خانه های معمولی و بناهای عمومی جاری است . این عدل معمارانه از کنج پستو شروع می شود و در دل گذرها تا میادین شهری ادامه می یابد. وجدان معمارانه نه در فکر کم کاری بود و نه در فکر ساخت و انداخت و هر آنچه داشت را در زیبایی و استحکام بنا خرج می کرد . زمانی که نه آموزش معماری بود و نه نظریات نوشته شده . هندسه و اندیشه یکسان در تمامی طرحهای معماری ایران همچون قانون نانوشته ای است که بقا و دوام آنرا تضمین می کرده است اینچنین است که ارگ بم از پس قرنها ناملایمات ، به امروز می رسد و میراث ما می شود ، ولی ساختمانهای ما پس از چند دهه کلنگی می شوند ! معماری را امروز می توان از ادبیات قرنهای گذشته بسیار فراگرفت . و باید خواند و پرسید ادیبان معمار ما از ارگ بم تا امروز چه کرده اند ؟ منبع: سایت معمارها |